6 نکته ای که شوندا ریمز آرزو دارد در مورد غلبه بر اضطراب اجتماعی بدانید

thumbnail for this post


باورش سخت است که شوندا ریمز زمانی از صحبت های کوچک می ترسید. ریمز به عنوان خالق و تهیه کننده سریال Grey's Anatomy، Scandal و How to Get Away with Murder ، برخی از بزرگترین و پرهیاهوی ترین برنامه های تلویزیونی را در زمان نخست رهبری کرده است. و شخصیت های زنانه ای که او ما را معرفی کرده است "از کریستینا یانگ گری گرفته تا اولیویا پاپ اسکندال" مطمئناً بنفشه ها کوچک نمی شوند.

اما در خاطرات جدید خود "سال بله" (25 دلار ؛ amazon.com) ، شوندا توصیف می کند او با اضطراب اجتماعی فلج کننده دست و پنجه نرم می کند و می نویسد حضورهای عمومی او را به یک حمله وحشت پیاده روی تبدیل خواهد کرد. (شغل تبلیغات او است؟ برای اینکه او را از شر آنها بیرون کند.) وقتی او خود را مجبور به صحبت در رویدادهای مطبوعاتی دید ، او یک فروپاشی کامل را تجربه می کند: هر بار ، قبل از اینکه من به صحنه بروم ، غر زدن داشت. شوندا می نویسد ، عرق کردن ، لرزیدن وجود داشت. یک میکاپ آرتیست متهم به استفاده مجدد از ریمل مژه و ابرو بود که بعد از سی ثانیه صدای خاموش گریه صورتم را از بین برد و نیاز به مهار هیستری در حال افزایش داشت.

این فقط ترس صحنه نبود. هر اتفاقی می تواند او را یخ بزند. در جشن های هالیوود ، او احساس می کرد یک خارجی است که بینی اش را روی شیشه فشار داده است. ملاقات با افراد جدید او را ناراحت و ناخوشایند کرده است. حتی مهمانی های تولد کودکان نیز چالش برانگیز بود. او وقتی از کنار آنها رد می شد احساس گناه می کرد که نمی توانست از پس تعاملات اجتماعی برآید.

اما همه اینها در شکرگذاری دو سال پیش تغییر کرد. خواهر بزرگتر ریمز اظهار عقیده کرد که شما هرگز به هر چیزی "بله" نمی گویید. منظور او واقعاً این بود: ریمز هرگز فراتر از منطقه راحتی خود جابجا نمی شد. این مشاهدات گاه به گاه (و مرده) الهام گرفته از آزمایشی یک ساله بود که در آن ریمز قول داد که به هر دعوت و فرصتی که پیش روی او قرار دارد بله بگوید "به ویژه مواردی که او را ترساند. تواریخ سال بله که تجربه واقعاً دگرگون کننده ای را دارد که ریمز با اعتماد به نفس او روبرو می شود (و در نهایت تسخیر می شود). در اینجا ، شش درس مهم در مورد اضطراب اجتماعی که از خاطرات او آموختم.

اندکی پس از آن صبح روز شکرگذاری ، ریمز با چگونگی ناخوشایند بودنش کنار آمد. من بدبختم او می نویسد که اعتراف این موضوع نفسم را از بین می برد. احساس می کنم در حال افشای اطلاعات جدید برای خودم هستم. یادگیری رازی که از خودم نگه داشته ام.

ریمز به اضطراب خود تسلیم شده بود. او ساعتهای طولانی کار می کرد و وقتی در دنیاهای خیالی سیاتل گریس یا پاپ غرق نشده بود & amp؛ همکاران ، او در کنار دختران یا دوست پسر خود بود. یا او خوابیده بود. این بود »او به هر چیز دیگری نه گفت. سالها و سال های نه گفتن ، برای من راهی آرام برای رها کردن بود. وسیله ای خاموش برای تسلیم شدن. او می نویسد که یک برداشت آسان از جهان ، از نور ، از زندگی. نه گفتن شکل آهسته خودکشی خودم بود. که دیوانه است چون نمی خواهم بمیرم.

این یک دفعه اتفاق نمی افتد ، او توضیح می دهد. اما اگر مواظب نباشید ، می توانید هر بار یک "نه" خود را از دست بدهید. نه به جلسه نه برای رسیدن به دوستان. نه به تعطیلات.

برای ریمز ، از دست دادن خودش هم یکبار یک پوند اتفاق افتاد. او وقتی استرس داشت غذا می خورد و اندازه اش مرتباً بالا و بالاتر می رفت. او می گوید ، اما او درباره افزایش وزن دوگانگی داشت. بدن او فقط مکان دیگری برای پنهان شدن بود: آهسته آهسته می فهمم که بخشی از آن است. حیا درون گرایی لایه های چربی ، او می نویسد.

اما هنگامی که ریمز سرانجام به مراقبت از خود گفت بله ، این لایه ها ذوب شدند. بین مارس 2014 و تابستان 2015 ، او 127 پوند (با ورزش و غذا خوردن صحیح) کاهش یافت. و بعد ، او می گوید ، دیده شدن خیلی بد نبود.

ثبت نام برای مواردی که ممکن است شما را وحشت زده کند ، آجیل به نظر می رسد. اما چالش ، عجله و احساس موفقیت باعث می شود کارهای ترسناک ارزش انجام دادن را داشته باشد. این همان چیزی است که ریمز پس از اتمام اولین بله خود کشف کرد: فیلمبرداری ویژه یک ساعته جیمی کیمل لایو به نام پشت اسکاندالابرا.

او خیلی عجیب بود و به یک دوربین از چوب جامد تبدیل شد. همانطور که ریمز به آن می گوید ، همه آنچه او انجام داد این بود که یک لیوان شراب بزرگ نگه داشت و از شوخی های کیمل بخندد. اما مهم این بود که این اتفاق افتاد. من به چیزی گفتم که بترسد من بله گفتم. و سپس من آن را انجام دادم. او می نویسد ، و من م DIردم.

بعداً در کتاب ، ریمز آنچه را که برای غلبه بر ترس احساس می شود ، توصیف می کند: من به بیابان می دویدم و همه آن تاریکی و بوته های خاردار و سربالایی سنگی است مسیرها و من در حال تف دهی به فحش های چپ و راست هستم و ناگهان "به داخل پاکسازی می پردازم و می فهمم که در بالای کوه ایستاده ام. هوا در ریه های من. نور خورشید روی صورتم. دیوانگی نیست این فقط سخت است.

تقریباً در نیمه راه سال بله ، ریمز در کالج دارتموث ، مادر مادر خود ، سخنرانی آغاز کرد. منتهی به مراسم ، او احساساتی شد. غیر منطقی من با صدای بلند صحبت نمی کنم در عوض سر و صدا می کنم. اما وقتی زمان سخنرانی در کلاس 2014 فرا می رسد ، او دوزهایی از خرد به دست آمده را ارائه داد:

در مقابل مردم بایستید. بگذارید شما را ببینند. صحبت. شنیده شدن. جلو بروید و دهانتان خشک شود. بگذارید قلب شما خیلی تند تند شود. همه چیز را با حرکت آهسته تماشا کنید. پس چه شما چی؟ شما از دست می روید ، می میرید ، مدفوع می کنید؟ نه (و این در واقع تنها درسی است که باید تا کنون بدانید.) شما آن را قبول می کنید. شما این هوای کمیاب را تنفس می کنید. شما احساس زنده بودن می کنید. خودت هستی شما واقعاً سرانجام همیشه خود هستید.

اگرچه تمام وقت بله گفتن او را بیشتر مشغول می کرد ، اما ریمز احساس می کرد اوقات فراغت بیشتری نسبت به گذشته دارد. دلیل؟ او دیگر مدت زیادی را در سر خود نمی گذراند ، احساس خفگی می کرد و از ناامیدی کشتی می گرفت. او می نویسد که من فهمیدم که وقت و انرژی زیادی را برای شکایت و دلسوزی از خودم هدر داده ام ، تاریک و تار شده ام. حالا علاقه ای به بودن آن شخص نداشتم. نه وقتی خیلی راحتتر دهانم را باز کردم و صحبت می کردم.




A thumbnail image

6 نکته ای که زنان مبتلا به سرطان پستان می خواهند دوستانشان بدانند

سرطان تهاجمی پستان در برخی از دوره های زندگی خود تقریباً 12 درصد از زنان در …

A thumbnail image

6 نکته ای که نگاه شما درباره سلامتی شما می گوید

قفل کم رنگی دارید؟ یا یک وصله فلس دار روی آرنج؟ بدن شما ممکن است سعی کند چیزی را …

A thumbnail image

6 نکته ای که هرگز نباید به شخصی که مبتلا به HIV است ، بگویید

پرسیدن س wrongال اشتباه یا گفتن حرف اشتباه می تواند گفتگو را ناخوشایند و ناراحت …