بای بای ، گناهکار: چگونه من جلوی خرابکاری در تلاش های کاهش وزن را گرفتم
من هرگز نمی دانستم که تغذیه سالم می تواند بسیار سرگرم کننده باشد. همه ما می دانیم که آن برگر پنیر آبی بیکن یا آن تراشه شور چقدر خوب است ، اما یک بسته بندی کاهو با هوموس ، گوجه فرنگی ، آووکادو ، پیاز قرمز و کنگر فرنگی خوب است ؟! بله جالب ، سرگرم کننده و دلپذیر است !!!! وقتی این هفته به خرید غذا می رفتم ، احساس قدرت خرید این همه غذای سالم را برای برنامه غذایی Feel Great Weight خود احساس می کردم! من همچنین متعجب شدم که غذاهای سالم چقدر ارزان تر هستند - و مهمتر از همه ، خوردن آنها چقدر آزاد کننده است. من در حال حفاری همه این غذاهای جالب توجه جدید هستم که فکر نمی کردم هر وقت بخورم. من از ماریسا (متخصص تغذیه من) و آموزش چشم نوازی که به من می دهد بسیار سپاسگزارم.
تمرینات این هفته فوق العاده بود. من دو بار با جسیکا (مربی ام) ملاقات کردم و فقط او را دوست دارم. او بسیار آرام و دلپذیر است ، و قطعاً من را وادار می کند که بهترین کار را انجام دهم. علاوه بر این ، من شش روز کاردیو ، دو روز در خانه و چهار روز در ورزش انجام دادم. این شامل چهار بار طی این هفته چهار بار - و با سرعت عالی (هر مسافت بین 9 دقیقه تا 11.5 دقیقه مایل) بود. من برای ادامه کار خود از آهنگ "Rocky" در ذهنم تصویربرداری می کردم تا این کار را ادامه دهم ... آن و یک لباس عالی و عالی که من آن را تکان می دهم (آن را دریافت کنم؟ راکی؟ هکی!) به دلیل کاهش وزن!
من اشک ریختم و با خواهرم نه مایل دوچرخه سواری کردم ... و همچنین به اندازه کافی ماجراجو بودم تا ماشین های جدید را امتحان کنم. من می خواستم چیزها را تغییر دهم تا کالری بیشتری بسوزانم ، بیشتر عرق کنم و خودم را خسته نکنم. استپر و دستگاه های اسکی کراس کانتری برای من بسیار سخت بودند. من مدام از دستگاه پله می لغزیدم ، بنابراین در آنجا با چالش روبرو شدم ، و دستگاه اسکی کراس کانتری ، اجازه می دهد این کار را برای متخصصان بگذارد. احساس ناخوشایندی کردم و نمی توانستم دستگاه را متوقف کنم! پاهایم پرواز می کرد و اگر به زمین وصل نشده بود ، می توانستم به سرعت در دوچرخه ها حرکت کنم.
به هر حال لباس هایم بهتر جا می شوند ، صورتم لاغرتر است و با افتخار قدم می زدم. و سپس BAM! رفلکس خودشکنی آغاز شد. من موردی را پیدا کردم که دوست داشتم آن را به عنوان متجاوز بنامم ، مانترا قدیمی "من وزن کم کردم بنابراین لیاقت این سوندای بستنی را دارم" که در جیب عقب خود نگه می دارم. تا این هفته ، من هرگز متوجه نشدم که مارپیچی شرم آور که به دنبال آن رخ می دهد چقدر واضح است.
این هفته وقتی که با دوستانم برای شام بیرون رفتم ، خودم را روی دستانم نشسته دیدم ، اما هنوز هم موفق به خوردن دو ، فقط دو ، پیاز حلقه زد و سپس زنگ خاموش شد و حلقه زد! من شرمنده ام و به ورطه می افتم. در نهایت چهار بار در یک روز وزن کردم! بنابراین سالم نیست! سلام ، آیا می توانیم وسواس بگوییم؟
گناه در هر وعده غذایی نشت می کرد. من با شیاطین درونی خود جنگیدم و سعی کردم غارنشینی نکنم ، و تنها راهی که می توانم جلو بروم این بود که سرانجام مانند یک بزرگسال با آن کنار بیایم.
بنابراین نفس عمیقی کشیدم ، گناه را دور ریختم و مواجه شدم عواقب خوردن چیزی که سالم نیست من از خودم چند س askedال پرسیدم: آیا دنیا پایان یافت؟ از غذا لذت بردم؟ اگر من کردم ، پس اشکالی ندارد. اگر این کار را نکردم ، پس چرا به آن افراط کردم؟ عصبی بودم یا از لحاظ احساسی غذا می خوردم؟ من به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهید خودتان را از طریق جاروب کننده رها کنید ، خوردن غذاهای ناسالم و چاق کننده فایده ای ندارد. اگر می خواهید کمی افراط کنید ، باید بدون گناه باشد - در غیر این صورت ، این کار را نکنید. عواقب پس از آن ارزشش را ندارد و می تواند منجر به پرخوری در وعده های غذایی شود.
آنچه مرا وادار می کند تعطیلات یک هفته ای باشد. من نگران ورزش در تعطیلات نیستم ، زیرا ما قبلاً این کار را انجام داده ایم. آنچه مرا به دست می آورد غذا است. من همانند اجاره خانه باید کنترل کامل غذای خود را داشته باشم. اما آیا غذای من کنترل من را دارد؟ من یک عادت کوچک ناخوشایند دارم: من یک جمع کننده هستم. من کاملا Picky McPickerson هستم و فکر می کنم چیزهای کمی که انتخاب می کنم به یک وعده غذایی کامل اضافه نمی شود و بنابراین به من آسیب نمی رساند. اشتباه!
من از انتخاب چيزهاي اطراف خود عصبي هستم ، من تمام وسايل تعطيلات خود را خريده ام: ترك هاي واسا ، پنير گاوي خنده دار ، كاهو ، سبزيجات ، بابا گانوش ، ميوه - يكي فكر مي كند که این باعث می شود من نسبتاً امن باشم. مسئله این است که هر سال متعفن در این تعطیلات وزنم افزایش می یابد! من هر روز ورزش می کنم و تمام بازی های احمقانه (اما سرگرم کننده) را در رفت و آمد مکرر انجام می دهم - جرات دوبل ، بازی های استخر ، مسابقه شگفت انگیز و غیره.
ما بسیار فعال هستیم اما همیشه سود می برم ، و دلیلش را می دانم من Picky McPickerson هستم. یک مشت چیپس اینجا ، یک نوشیدنی آنجا ، یک لقمه بستنی اینجا. بنابراین هدف من این است که آماده باشم (مانند دختران پیشاهنگ) و یک یادداشت ذهنی بنویسم که "اینجا" و "آنجا" معمولاً روی شکم ، باسن و رانهای من قرار می گیرد! همانطور که پسر عموی من اد می گفت ، "لحظه ای روی لبهایت ، تا ابد روی باسنت." من ممکن است شوهرم را وادار کنم که یک زاپر را به باسن من وصل کند و هر بار که انتخاب می کنم ، از او بخواهم ZAP مرا تا بیمار متوقف کند. به نظر شما این کارساز خواهد بود؟
من همچنین باید خودم را در توچال وزن کنم. من می دانم که مقیاس ها می توانند متفاوت باشند ، و من نیز در این مورد دست و پا می زنم!