بیماری دژنراتیو دیسک باعث کمر درد ناتوان کننده من می شود ، اما پزشکان وضعیت بدن من ، کیف پول من ، حتی ام اس را مقصر می دانند
من هرگز نمی فهمیدم که چرا مردم اینقدر معامله بزرگی در مورد کمردرد انجام دادند تا اینکه من خودم آن را تجربه کردم - و سالها تلاش کردم تا بفهمم چرا برای من اتفاق افتاده است.
کمر درد من از سال 2016 شروع شد ، چند ماه پس از تولد فرزند دوم من. ناگهان روشن شد: من یک روز صبح از خواب بیدار شدم ، سعی کردم از تخت بیرون بیایم و نمی توانم. کمرم سفت شده بود و انجام کارهای اساسی مانند خم شدن برای بیرون ریختن خمیر دندان در سینک ظرفشویی یا خم شدن برای تراشیدن پاهایم زیر دوش ، دردناک بود. در آغوش گرفتن کودک من بسیار ناراحت کننده بود ، اما او نمی خواست من او را کمتر از حد معمول در آغوش بگیرم ، و او نمی فهمید که چه خبر است. من هم این کار را نکردم.
یک چیز مهم که متوجه شدم: برای رفتن از حالت نشسته به حالت ایستاده مشکل داشتم. اگر 10 دقیقه رانندگی در ماشین بنشینم ، پنج دقیقه یا بیشتر طول می کشد تا بتوانم بعد از آن کاملاً ایستاده بایستم. من در هنگام وانت مانند مادربزرگ در مراقبت های روزانه پسرم سر و صدا کردم ، امیدوارم که کسی متوجه این موضوع نشود.
من همچنین در حمل هر مقدار از وزن مشکل داشتم. ناگهان ، عمل ساده جمع شدن در اطراف بطری آب یا کیف قابل استفاده مجدد من بیش از حد شد.
در آن زمان ، من تصور می کردم که درد من به دلیل حمل عجیب صندلی ماشین پسرم و ایجاد وضعیت بد بدن یا دویدن است. خیلی سخت من از دبیرستان یک دونده مسافت طولانی بوده ام و در دبیرستان و دانشگاه به صورت رقابتی می دویدم. دو یا دو مایل در روز دویدن فقط بخشی از زندگی من بود.
بنابراین ، من راه حل های کمردرد گوگل کردم ، مقداری ضد التهاب OTC مصرف کردم ، مایه کیک و استفاده از بسته حرارتی را امتحان کردم و ایستادن در روز کاری ام را پشت سر گذاشتم. بالا در واقع هیچ کاری این کار را انجام نداد ، بنابراین من به پزشک مراقبت های اولیه مراجعه کردم ، که در لوز ، دلاور نزدیک به من عمل می کند. او حدود سه دقیقه را در اتاق با من گذراند ، از من پرسید که آیا می خواهم مسکن نسخه ای (نه - من از شیر مادر تغذیه می کنم) و به من گفت که از فیزیوتراپی بازدید کنم. او هرگز حتی یک معاینه بدنی انجام نداد.
من به فیزیوتراپی رفتم ، جایی که به من گفتند درد من احتمالاً به دلیل گرفتگی عضلات همستر ران است. چند تمرین کششی و تقویت کننده به من نشان داده شد ، سپس مرا فرستاد. حدود دو هفته بعد ، درد آرام آرام بهتر شد. من آن را به عنوان چیز عجیبی نوشتم و به زندگی ام پرداختم.
شش ماه بعد ، درد برگشت. این بار متوجه شدم که در عضلات باسنم مقداری گرفتگی دارم. من برخی از راه حل ها را فهمیدم ، مانند اینکه صندلی را در اتومبیل خود قرار می دادم ، در حالی که رانندگی می کردم تا خم شدن را به حداقل برسانم. من از این که خیلی درد داشتم خجالت کشیدم ، و هنگامی که به مقصد رسیدم وانمود کردم که از طریق ماشینم تفنگ می کنم تا به خودم فرصت دهم تا با ایستادن کاملاً عمودی دوباره راحت شوم.
من به یک ارتوپد رفتم ، که برای لحظه ای با من ملاقات کرد و دستور MRI داد. پس از آن ، او به من اطلاع داد که من دو دیسک فتق در پایین کمرم دارم. اساساً ، وی گفت ، برخی از دیسک های لاستیکی بین مهره های من که برای بالشتک کردن این مهره ها طراحی شده اند ، به بیرون فشار می آورند و به نخاع من فشار می آورند. وی گفت که این باعث درد شده بود.
او به من دو راه داد: شروع به تزریق منظم کورتیزون یا جراحی کنم. من در اوایل 30 سالگی بودم و به نظر می رسید که برای فردی در سن من احتیاج به چنین اقدامات جدی دارد. من هم سعی می کردم دوباره باردار شوم. بنابراین او مرا به فیزیوتراپی بازگرداند. این بار ، درمانگر تمریناتی را که به من داده شده تنظیم کرد. کمکی نکرد.
حدود شش ماه بعد ، دوباره این اتفاق افتاد. و دوباره. هر بار ، درد از هیچ جا بیرون می آمد و از یک تا سه هفته طول می کشید. من می بینم که یک متخصص فیزیوتراپی زمان را آموزش می دهد ، اما به نظر نمی رسد که هرگز اهمیت زیادی داشته باشد.
من شروع به تحقیق خودم کردم و کشف کردم که در واقع افراد مبتلا به دیسک فتق می شوند و هیچ علائمی ندارند. من شروع به تعجب کردم که آیا دیسک های فتق شده من حتی علت مشکل من هستند یا اینکه فقط مواردی هستند.
بنابراین ، من یک متخصص کمردرد را دیدم که یک ساعت از خانه من مطب دارد. در عرض 30 ثانیه از دیدن من به من گفت که کیف من خیلی سنگین است و من نیاز به جراحی کمر دارم. وی گفت: "اگر این کار را نکنید ، فقط مجبور خواهید شد با درد زندگی کنید." او فقط پنج دقیقه با من بود. من با گریه از مطب وی خارج شدم.
یک بار دیگر ، من به فیزیوتراپی بازگشتم ، جایی که یک بازیگر چرخشی از درمانگران سعی در تشخیص من داشتند. یکی پیشنهاد داد که شعله ور شدن من اتفاق می افتد زیرا وضعیت بدن من عالی نبود. دیگری با خوشحالی پیشنهاد کرد که ممکن است به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مبتلا باشم. من روش های فیزیوتراپی را در جایی عوض کردم که یک درمانگر به من گفت که نمی داند چه چیزی در پشت درد من است ، اما سعی می کند بدون این که مرا درمان کند.
هیچ کس حتی به زحمت نمی توانست به نتایج MRI من نگاه کند.
شروع به جستجوی کمک در خارج از منطقه کردم. من با چند کلینیک تخصصی کمردرد که از حالت خارج از کشور بودند تماس گرفتم ، از جمله یکی از آنها نیاز به برنامه قبل از دیده شدن داشت. هیچ کس حتی به درخواست من یا به تماسهای تلفنی مکرر من پاسخ نداده است.
هر شش ماه یا بیشتر ، درد برمی گردد. این اتفاق به ندرت اتفاق می افتد که وقتی از بین رفت ، استرس نخواهم داشت. من در آن زمان یک مادر سه نفره بودم و وقت زیادی برای نگرانی در مورد مسائل خودم نداشتم. اما ، وقتی دوباره برگشت ، درد مرا آزار داد.
من سرانجام در فوریه 2020 به نقطه شکستم رسیدم. آخر هفته تولد پسر بزرگترم بود ، و خانواده ما یک سفر جاده ای سه ساعته برای یک بازی هاکی روی یخ که خارج از حالت بود. برنامه این بود که آخر هفته را در یک هتل سرگرم کننده بگذرانید ، چند مکان دیدنی ببینید و با او جشن بگیرید. کمردردم در بین راه شعله ور شد و تمام رانندگی را با ورق زدن از این ور به آن طرف می گذراندم ، امیدوارم که از بین برود.
این زمان از گذشته بدتر بود. گذشته از بازی هاکی ، به سختی از اتاق هتل خارج شدم. بیشتر روز را روی شکم دراز کشیدم و کیسه یخی به پشت داشتم. من سعی کردم یک شب با خانواده ام در رستوران هتل شام بخورم و مجبور شدم آنجا را ترک کنم زیرا نشستن بسیار آزار دهنده بود. شوهرم دو پسر ما را به موزه ها برد در حالی که من با کودکمان در اتاق هتل ماندیم ، امیدوارم که درد از بین برود.
من اتفاقاً در آن زمان با یکی از دوستانم که پا بود پیام کوتاه می کردم و جراح مچ پا. وی خاطرنشان كرد كه عمل وی فقط یك متخصص كمردرد را استخدام كرده و پیشنهاد كرده است كه وی را ملاقات كنم. من بلافاصله قرار ملاقات گذاشتم و چند روز بعد دکتر را دیدم.
تجربه کاملاً متفاوت از بقیه بود. دکتر 10 دقیقه قبل از اینکه حتی به دیدن من بیاید ، به ام آر آی من در خارج از اتاق امتحان نگاه کرد. هنگامی که او این کار را کرد ، او نشست و با من درباره هر آنچه تاکنون اتفاق افتاده صحبت کرد. او مرا معاینه کرد - کاری که پزشکان دیگر انجام نداده بودند - و برایم توضیح داد که علائم من با دیسک فتق مطابقت ندارد. وی گفت: "عمل جراحی کمر هیچ کاری برای شما نخواهد داشت.
او سپس با MRI به من مراجعه کرد و به من نشان داد که در حال توسعه بیماری دیسک تحلیل برنده هستم ، این شرایطی است که دیسک های بین مهره ها از دست می روند بالشتک شدن آنها و باعث درد می شود. با نگاهی به MRI ، بالشتک بین دیسکهای کمر من بسیار نازک تر از سایر مناطق ستون فقرات من است. هیچ کس قبلاً حتی این موضوع را ذکر نکرده بود.
شراره هایی که من تجربه می کردم پشت من بود که می گفت خیلی زیاد است ، دکتر توضیح داد. بدن من یاد گرفته بود که در بعضی از سطوح با کمبود بالشتک در پشتم مقابله کند ، اما در نهایت همه چیز درست می شود تا زمانی که کمر درد سریع و سریع شروع می شود. او گفت که این روش من بود که به من می گفت باید راحت تر شوم.
احساس می کردم بالاخره شنیده می شوم. دکتر توصیه کرد که استخوانهای پاهایم را نیز "به هر حال" اندازه بگیرم - کسی قبلا چنین چیزی را پیشنهاد نکرده است. او سپس ضربه ای وارد کرد: من باید جلوی دویدن را بگیرم. دکتر توضیح داد که من از زمان شروع این سفر کمردرد به طور منظم می دویدم ، اما ورزش با ضربه زیاد برای کمرم وحشتناک بود. او هشدار داد که اگر من آن را ادامه می دادم ، درد فقط به صورت شراره در نمی آید - این می تواند ثابت بماند و من می توانم در صندلی چرخدار قرار بگیرم. سایر تمرینات با تأثیر بالا نیز وجود نداشت. قبلاً هیچ کس در مورد آن چیزی به من نگفته بود.
گریه کردم - مدت زیادی است که می دویدم و به نظر می رسد بخشی از من است - اما همچنین احساس آرامش کردم که سرانجام جواب هایی را دریافت کردم .
استخوانهای پایم توسط متخصص دیگری در این عمل اندازه گیری شد و متوجه شدم که یک پا یک سانتی متر کوتاهتر از پای دیگر است. به نظر جزئی می رسد ، اما دکتر به من گفت که این اختلاف می تواند کل بدن شما را از لرزش خارج کند و باعث درد ناتوان کننده ای شود.
نحوه برخورد من با سلامتی کمرم اکنون کاملاً متفاوت است. برای رفع عدم تعادل مجبورم همیشه در کفش چپم از پاشنه بلند استفاده کنم و دیگر نمی توانم پابرهنه دور خانه ام راه بروم. اکنون برای ورزش دوچرخه سواری و پیاده روی انجام می دهم و تمرینات قدرتی را نیز شروع کردم. دلم برای دویدن تنگ شده ، اما نه آنقدر که فکر می کردم. آخرین شراره درد کمر من آنقدر وحشتناک بود که می دانم ارزش خطر را ندارد.
دکتر من همچنین یک رژیم داروی مسکن - ناپروکسن ضد التهاب - برای هر زمان که احساس کردم شعله ور دیگری ایجاد شده را تجویز کرد ، از من خواست که اگر جواب نداد ASAP او را صدا کنم. اما من هیچ دردی نداشته ام. من بسیار مراقب هستم که همیشه کفشهای خود را با کشیدن پاشنه بپوشم ، از پریدن و دویدن پرهیز کنم (حتی بعد از بچه هایم) ، و توصیه های دیگر دکترم را دنبال کنم. من هیچ شراره ای نداشته ام و احساس بسیار خوبی داشته ام.
بعد از سالها نگرانی در مورد اینکه چه زمانی درد کمر من شعله ور خواهد شد ، احساس می کنم که بالاخره می توانم آن را کنترل کنم. کشف این موضوع چهار سال طول کشید و تعداد بی شماری از پزشکان مرا جدی نمی گیرند. من از تمام وقت و هزینه ای که برای تلاش برای گرفتن جواب هدر داده ام ناامید شده ام اما آنقدر راحت شده ام که بالاخره آنها را دارم.
من خجالت می کشم که اجازه دادم کمردردم مانند گذشته ادامه یابد ، و من آنقدر مایل بودم بپذیرم که درد بخشی از زندگی من خواهد بود ، حتی اگر توسط چندین دکتر من به وضوح منفجر شدم چه کسی من را دید اشتباهاتی که من کردم را مرتکب نشو. اگر کمی بیشتر برای پاسخ دادن فشار می آوردم می توانستم از سالها درد مزمن جلوگیری کنم. اگر در موقعیتی مشابه قرار گرفتید ، از سلامتی خود دفاع کنید و تا زمانی که پاسخی منطقی دریافت نکنید به دفاع بپردازید. خیلی خوشحالم که بالاخره این کار را کردم - اما کاش زودتر کار می کردم.