خانواده درمانی باری جیکوبز درباره نحوه مراقبت از فردی که دچار افسردگی است صحبت می کند
"زندگی خانوادگی را درباره چیزهای خوب و نه بیماری بسازید." (باری جاکوبز)
باری جی جیکوبز ، روانپزشک ، روانشناس بالینی و خانواده درمانی ، یکی از این موارد است. از متفکران ، نویسندگان و مربیان برجسته کشور درباره مراقبت از خانواده. کتاب وی ، "راهنمای بقاot عاطفی مراقبان" ، چندین رشته از زندگی او را با هم جمع می کند - دانش حاصل از تجربیات شخصی به عنوان فرزند مراقب خانواده ، مهارت نوشتن در سالهای روزنامه نگاری مجله ، و تخصص حرفه ای در طول 20 سال به عنوان یک پزشک متخصص در خانواده ها و بیماری ها به دست آمد.
س: من فکر می کنم علائم شریک زندگی افسرده خود را دارم. آیا شواهدی مبنی بر مسری بودن افسردگی وجود دارد؟
الف: افسردگی اساسی مسری نیست ، اگرچه مراقبان ممکن است بدبخت شوند ، که به طور بالقوه می تواند بر روحیه شما تأثیر بگذارد و یا احساس افسردگی در شما ایجاد کند.
س : هنگام مراقبت از فرد مبتلا به افسردگی چه کاری می توانم برای محافظت از سلامت روانی خودم انجام دهم؟
پاسخ: مهمترین نکته این است که مراقب افسردگی شریک زندگی خود را شخصی نگیرد. مردم نسبت به خوشبختی دیگران احساس مسئولیت می کنند ، اما با افسردگی ، فکر کردن آن به عنوان یک بیماری مزمن بسیار مناسب تر است. افسردگی شدید به دلایل بیوشیمیایی رخ می دهد و تقصیر همسر خوب نیست. مهم نیست که مراقب شبانه روزی باشید. بخشی از وقت شما باید به چیزهایی که از آنها لذت می برید اختصاص داده شود و فعالیت ها را دوباره پر کنید. بهتر است برای اطمینان از سلامتی خود به پزشک و درمانگر خود مراجعه کنید.
پرسش: عضو خانواده افسرده من حمایت بی قید و شرط می خواهد. چه تفاوتی بین مراقب و توانمند وجود دارد؟
پاسخ: توانمند مراقب است که بالاتر و فراتر از آنچه لازم است فراهم کند. به عهده گرفتن وظایف خانوادگی که فرد افسرده قادر است آنها را از کار بیندازد و فرصتی را برای بخشی از خانواده از آنها سلب می کند. مراقب باید ارزیابی کند که چه کاری باید انجام شود و فرد افسرده چه کاری می تواند انجام دهد و سپس انتظار دارد که او کمک کند. این مسئله دشوار است زیرا افسردگی روند موم و رو به زوال دارد ، بنابراین داشتن یک مکالمه مداوم بین مراقب و فرد افسرده مهم است. پرستار باید آنها را قادر سازد تا آنجا که می توانند مسئولیت خود را بپذیرند.
س: من از کجا می دانم که شریک زندگی من بیش از آنچه من می توانم به مراقبت نیاز داشته باشم؟
پاسخ: به درون خود نگاه کنید و احساس خود را در مورد مراقبت هایی که ارائه می دهید ببینید. اگر احساس کمبود ، خستگی ، ناامیدی یا تحریک پذیری می کنید ، به این معنی است که باید برنامه مراقبت را دوباره ارزیابی کنید. تغییراتی ایجاد کنید تا دیگران به شما کمک کنند تا به همان میزان مراقبت کنید.
س: چگونه می توانم از افسردگی شریک زندگی خود جلوگیری کنم تا روابط ما را کنترل کند؟
پاسخ: این بسیار ، خیلی سخت. هنگام زندگی با کسی که به بیماری مزمن مبتلا است ، همیشه این خطر وجود دارد که این بیماری در مرکز و مرکز قرار گیرد. تمام فعالیت ها و گفتگوها به بیماری مربوط می شود. سفر به پزشک به گردش های زوجین تبدیل می شود و زن و شوهر از جریان خون که روابط را بسیار عالی می کند محروم می شوند. تصور کنید که خانواده شما یک صحنه است و افسردگی یک شخصیت درام است. آیا می خواهید یک ستاره باشد یا یک شخصیت جزئی؟ باید تا حد امکان به کنار صحنه منتقل شود. زندگی خانوادگی را درباره چیزهای خوب و نه بیماری بسازید.
س: درباره افسردگی شریک زندگی خود چه چیزی باید به فرزندان ، خانواده و دوستان خود بگویم؟
پاسخ: کودکان می توانند بسیار خوب باشند خودمحوری آنها تمایل دارند مشکلات موجود در خانواده را به گردن خودشان بیندازند. برای آنها مهم است که درک کنند علت نیستند. این درمورد بیماری مامان است و این تقصیر کودک نیست. مهمترین چیزی که مردم باید بدانند مزمن بودن افسردگی است. این یک بیماری بزرگ است. در حال تکرار است. افراد باید برای کنترل افسردگی خود تلاش کنند. به خاطر داشته باشید که ممکن است فرد افسرده نتواند کارهای خاصی را انجام دهد و آنها به حمایت نیاز دارند.
س: شریک زندگی من از دست رفته است. من باید به سرپرست و همکارانش چه چیزی بگویم؟
پاسخ: تصمیم گیری در اختیار شخص افسرده است. اکثر دفاتر منابع انسانی برای حل این مسئله سیاست هایی در نظر گرفته اند. این نقشی برای همسر خوب ندارد. این امر در گروه عملکرد بیش از حد قرار می گیرد و فرد افسرده را از کار می اندازد. مهم است که اگر فرد افسرده کار خود را از دست داده و اشتغال او را به خطر بیندازد ، این گفتگو را با یک سرپرست یا همکاران انجام دهد.
س: چگونه باید به افکار خودکشی شریک زندگی خود بپردازم؟
پاسخ: افکار خودکشی در سه سطح وجود دارد: ایده ، برنامه و قصد. مردم وقتی می گویند: "دیگر نمی خواهم زندگی کنم" ایده دارند. همچنین معمول است که مردم به درگاه خداوند دعا می کنند و یا به تصادفی امیدوار می شوند که آنها را از رنج و دردشان رها کند. اگر ایده را در شریک زندگی افسرده خود شناسایی کردید ، این را به یک درمانگر منتقل کنید. این به معنای یک وضعیت اضطراری نیست ، بلکه مظهر بیماری است ، بیانگر رنج است. این بدان معنا نیست که آنها شما را دوست ندارند یا شما کار خوبی انجام نمی دهید. این بخشی از افسردگی است. آنها را تشویق کنید ، "شما همیشه چنین احساسی نخواهید داشت." اگر فرد افسرده قصد خود را نشان می دهد یا برنامه ای برای خودکشی دارد ، در اسرع وقت با یک متخصص بهداشت روان تماس بگیرید. اگر او خطر قریب الوقوع خود را تهدید کند ، این یک وضعیت اضطراری است.
س: شریک زندگی من علائمی از بهبود (یا بدتر شدن) را نشان می دهد و می خواهد داروی خود را تغییر دهد. آیا باید به پزشک وی اطلاع دهم؟
پاسخ: بله. بازی با دارو بدون راهنمایی پزشک می تواند مضر باشد. فرد افسرده را تشویق کنید تا این اطلاعات را با پزشک خود در میان بگذارد. در غیر این صورت باید این موضوع را به پزشک اطلاع دهید ، که از چنین اطلاعاتی استقبال می کند. افراد افسرده می توانند درمورد دارو مخفی شوند تا شریک زندگی آنها را از بین نبرد. بنابراین مهم است که یک گفتگوی صریح و صریح با پزشک داشته باشید. درباره یک برنامه درمانی که می توان در مورد آن توافق کرد ، بحث کنید.
س: آیا باید نگران سلامت روان فرزندانمان باشم - اکنون و در آینده؟
پاسخ: والدین باید تا حدودی نگران باشند. اختلالات روانشناختی به طور کلی تا حدی ارثی است. اختلال دو قطبی میزان ارثی بالایی دارد ، اما این در افسردگی اساسی کمتر است. اگر یکی از والدین در زوجین دچار افسردگی باشد ، کمتر از 50٪ احتمال افسردگی کودک وجود دارد. با پزشک خانواده درمورد استعداد ژنتیکی و علائمی که به مرور باید به دنبال آنها باشید صحبت کنید.
کودکانی که در خانه های خود با پدر یا مادری که کم کار می کنند بزرگ می شوند بیش از آنچه در افراد هم سن و سال آنها انتظار می رود بزرگ می شوند. این می تواند باعث زودرس بودن و مسئولیت پذیری بیشتر آنها شود اما محروم باشند ، زیرا بخشی از کودکی خود را از دست داده اند. آنها می توانند مستعد ابتلا به افسردگی باشند و ممکن است در اواخر زندگی با روابط عاشقانه دچار مشکل شوند. آنها با نقش مراقبت آشنا هستند و می توانند افرادی را جذب کنند که بتوانند از آنها مراقبت کنند ، اما به همین دلیل نسبت به آن شخص کینه نیز دارند.
س: من با مراقب باشید که شریک زندگی من از روانپزشک خود استفاده می کند. آیا باید نظرات خود را اعلام کنم؟
پاسخ: بله ، آنها را اعلام کنید. فرد خوب نمی تواند رفتاری را که شریک زندگی اش انجام می دهد تعیین کند ، اما اگر خیلی جسور باشید می توانید نگرانی های خود را به همسرتان و دکترش بیان کنید. نگرانی ها باید خاص باشد ، نه شکایت های کلی. به راحتی می توان به مشخصات پرداخت. انتظار اجرای برنامه را نداشته باشید.
س: افسردگی شریک زندگی من سلامتی من را نقض می کند و من صبرم از دست می رود. آیا خودخواهی است که جدایی / طلاق را در نظر بگیریم؟
پاسخ: افراد با انواع امیدها و انتظارات وارد روابط می شوند. اگر شخصی نتواند از نظر شما همدلی کند ، کیفیت رابطه به خطر می افتد. فرد افسرده درگیر خود می شود و توانایی همگرایی را از دست می دهد. من افراد زیادی را می بینم که با این مسئله سر و کار دارند. فکر نمی کنم خودخواهی باشد که جدایی را در نظر بگیریم. مردم باید انتظار داشته باشند چیزی را از شخصی كه با او درگیر هستند پس بگیرند. "در بیماری و سلامتی" منطقی به نظر می رسد ، اما مقابله با آن به طور مداوم بسیار دشوار است. تصور می کنم میزان جدایی در این شرایط نسبتاً زیاد باشد.
من دو بیمار دارم ، یک زوج همجنسگرای 30 ساله. یکی افسردگی قابل توجهی دارد و از دوران نوجوانی نیز داشته است. آنها 12 سال با هم بوده اند. من شروع به درمان شریک زندگی خوب کردم ، که فکر می کرد می داند به چه چیزی مبتلا شده است. او به تدریج تخلیه و محروم شده است. او واقعاً کمتر عاشق شریک زندگی خود است و جدیتاً فکر ترک آن را کرده است. اکنون آنها در زوج درمانی هستند. با افسردگی ، از دست دادن میل جنسی همراه است. زندگی جنسی از بین می رود و رابطه به هیچ وجه خوشحال کننده نیست. شریک چاه می تواند در آنجا آویزان شود و امیدوار باشد که با گذشت زمان اوضاع بهتر شود ، اما این یک بیماری مزمن است. من افرادی را دیده ام که نمی خواهند با همان موارد دیگر روبرو شوند و تصمیم می گیرند که ادامه دهند زیرا جوان تر هستند و می خواهند یک رابطه نزدیک و معنی دار ایجاد کنند.
س: من فکر نمی کنم شریک بهتر می شود من چه اشتباهی انجام می دهم؟
پاسخ: این مسئله شخصی نیست. یک فرد افسرده ممکن است شریک زندگی / مراقب کامل داشته باشد و همچنان افسرده باشد. خود را سرزنش نکنید.
س: گاهی اوقات من به حمایت شریک افسرده خود احتیاج دارم ، اما ترک عادت های قدیمی به سختی انجام می شود. چگونه می توانم تعادل مراقبتی را شروع کنم؟
پاسخ: وقتی تعادل خیلی انحراف داشت ، از فرد افسرده بخواهید قدم بگذارد و کارهای بیشتری انجام دهد. مراقبت از مراقب می تواند فرد افسرده را کمتر افسرده کند. مقابله با مراقبت بودن بسیار دشوار است. اما آنها را شل نکنید. مشخص کنید که آنها برای کمک به روابط و خانواده می توانند چه کاری انجام دهند. مراقبان می توانند احساس گناه کنند ، اما احساس گناه بیشتر رابطه را به الگوی کج و معوج تبدیل می کند. سعی کنید یک رابطه سالم داشته باشید. رابطه یک طرفه تقریباً همیشه رابطه ای است که صمیمیت را از دست می دهد.