چگونه پیاده روی به من در بهبودی بدن و مدیریت دیابت نوع 2 کمک کرد
هرچه مدت بیشتری را در خارج می گذراندم ، بیشتر در بدن احساس می کردم در خانه هستم ، از محیط اطرافم الهام گرفته و به چیزی بزرگتر از خودم متصل هستم.
در ماه مه 2018 ، در بالای کوهی در نزدیکی سن دیگو ، کالیفرنیا ایستاده ام ، بیش از بیش از یک دهه احساس آرامش کردم.
من فقط در یک دوره 5 ماهه دو کار را ترک کردم بدون برنامه پشتیبان. به تازگی به من دیابت نوع 2 مبتلا شده است و من فقط خداحافظی کردم از بیمه درمانی. چرا اینقدر آرام بودم؟
همانطور که از قله بیرون نگاه کردم ، نفسهای عمیقی کشیدم ، و این احساس آرامشی را که پیدا کرده بودم ، حس کردم ، وقتی جواب مثل قطار باری به من برخورد کرد.
من هلاکت و تاریکی یک بیماری مزمن را ندیدم - آن را فرصتی دیدم تا سرانجام از خودم مراقبت کنم و سلامتی خود را در اولویت قرار دهم
من یک بچه ورزشکار بزرگ شدم ، شروع با ژیمناستیک و تشویق در مدرسه ابتدایی و سر و صدا در ورزش های مختلف در دوره راهنمایی. من در دبیرستان یک تشویق کننده همه ستاره و متبحر بودم ، به تیم قایقرانی زنان در دانشگاه کانزاس می رفتم و بعد از دانشگاه چتربازی رقابتی بودم.
من در هر ورزشی که شرکت کردم با برخی از بهترین مربیان ، متخصصان تغذیه و مربیان کار کردم ، بنابراین تمام اطلاعات لازم برای زندگی سالم و شاد را در اختیار داشتم.
با این حال ، مانند بسیاری از افراد ، زندگی دست سختی به من داد. من از یک حمله جنسی در دانشگاه جان سالم به در بردم و پس از آن با نوشیدنی های سنگین همراه شد تا درد را بی حس کنم و از بازگشت به عقب جلوگیری کنم.
من به دلیل کمبود شدید ارزش شخصی ، انتخاب های سوال برانگیزی کردم. نمراتم لغزید ، و این باعث شد دوره تحصیل من کاملاً تغییر کند ، و پس از آن دوره هایی از ایده های خودکشی انجام شود.
این درد را آنقدر عمیق دفن کردم که متوجه نشدم از کجا می آید ، فقط اثرات آن را احساس کردم.
علاوه بر این ، 23 نفر از دوستانم در طی 4 سالی که من با چتربازی پرواز کردم درگذشتند و وقتی مربی ام به جرم جنایت به جرم جنایت مجرم شناخته شد ، این ورزش را ترک کردم.
احساس می کردم کیسه مشتی است و زندگی پس از ضربه دائماً ضربه می زند
بعد از بازنشستگی از پرواز با چتربازی ، دوباره به حرفه شرکتی خود برگشتم. از بیرون که به داخل نگاه می کنیم ، این یک انتقال روان بود. من همه آن را داشتم: یک حقوق شش رقمی ، خدمات بهداشتی در سطح پلاتین که توسط کارفرمای من فراهم شده بود ، یک خانه عالی در سن دیگو ، یک اتومبیل کاملاً جدید و توانایی سفر بین المللی با هوس.
با وجود داشتن تمام اطلاعات و منابعی که برای مراقبت از خودم و داشتن زندگی سالم لازم داشتم ، تحمل این آسیب روحی بیش از حد بود. مهم نیست که چند بار جابجایی یا تغییر شغل دادم ، هر کجا که می رفتم درد من را دنبال می کرد.
با افزایش مسئولیت های من در محل کار و وابستگی بیشتر افراد و مشتری ها به من ، نزدیک به روزانه ، گاهی اوقات دو بار در روز ، دچار حملات وحشت می شوم. من خودم بعد از کار بطری شراب بیشتر از چیزی که نبودم می نوشیدم.
با تشخیص دیابت نوع 2 جان مرا نجات داد
من فهمیدم که گفت: "دیابت بهترین چیزی است که برای من اتفاق افتاده است" ممکن است مضحک به نظر برسد ، اما این یک عامل اصلی برای تغییر است . آنقدر جدی بود که من را از مه ناشی از تروما بیرون بکشد ، اما "خیلی جدی" نبود که باعث شود من به طور کلی حوله زندگی را بریزم.
من متشکرم که دکترم توانست درک مدیریت دیابت را آسان کند.
در حالی که عوامل زیادی وجود دارد که بر میزان قند خون ما تأثیر می گذارد ، وی آنها را به چهار دسته تقسیم کرد:
- تغذیه
- ورزش
- دارو
- استرس
اگر خودم را در خارج از محدوده هدف قرار دهم ، این ربع را اسکن کردم. دیروز چی خوردم؟ آیا حداقل 30 دقیقه بدنم را حرکت دادم؟ آیا من داروهای خود را طبق دستور و به موقع مصرف می کنم؟ چگونه استرس خود را کنترل می کنم؟
اگر می خواستم بهترین بیمار دیابتی باشم که دکترم تاکنون دیده است ، نمی توانستم یک صبح بخورم بستنی بخورم یا یک بطری شراب را صاف کنم.
من برنامه تغذیه ای خود را تمیز کردم و توجه به مواد غذایی را که احساس من را احساس می کرد ، با توجه به موادی که قند خون من را در طول روز تنظیم می کند ، شروع کردم.
من هشدارهایی را تنظیم کردم تا به من یادآوری کنم داروهایم را مصرف کنم و با آواز همسرم ، "زمان مصرف داروی شما" ، از آن تولید کردم. هر بار زنگ هشدار خاموش می شود.
صبح 30 تا 45 دقیقه پیاده روی را شروع کردم ، که به سرعت به قسمت مورد علاقه روز من تبدیل شد
بدون پیمایش ، بدون بررسی عناوین ، بدون چک کردن ایمیل ، فقط بیدار شوید و راه رفتن.
هنگامی که صبح اول توجه خود را به سلامتی خود معطوف کردم ، متوجه شدم که بقیه روزهای زندگی احساس نمی کنم از من دور می شود و من بسیار محافظت می کردم این بار.
در این پیاده روی ها ، از پادکست ها و موسیقی رد شدم و وقتی تنها ماندم با افکار و صداهای طبیعت اطرافم ، توانستم سرم را پاک کنم.
بعد از مدتی ، پیاده روی محله ام آسانتر شد ، بنابراین در مسیرهای محلی فارغ التحصیل شدم و شروع به پیاده روی کردم.
هرچه مدت بیشتری را در خارج می گذراندم ، بیشتر در بدن احساس می کردم در خانه هستم ، از محیط اطرافم الهام گرفته و به چیزی بزرگتر از خودم متصل هستم.
این تمرینی بود که احساس ورزش نمی کرد. این نه تنها برای سلامت جسمی من عالی بود ، بلکه به از دست دادن بیش از 70 پوند از زمان تشخیص من کمک کرد ، بلکه برای سلامت روان من نیز باورنکردنی بود.
سپس ، من شروع به کشف معنای واقعی آن کردم. در یک سفر کوله پشتی در جزیره کاتالینا در ژوئن 2018 ، نقاط را بین ضربه و چگونگی بروز آن در ذهن و بدنم متصل کردم.
می دانستم که در فضای باز به من کمک می کند تا از طریق این روشهای قدرتمند بهبود پیدا کنم ، من می خواستم این داستان را با هر کسی که گوش می دهد به اشتراک بگذارم.
من و شوهرم هرچه در اختیار داشتیم فروختیم و یک شورلت Chevy Van 1998 را برای زندگی تمام وقت خریداری کردیم در حالی که ما در حال بررسی این مسئله بودیم که "پی بردن به احساسات" ما را به کجا می کشاند.
از آن روز سرنوشت ساز در سال 2018 ، ما بیش از 200 رویداد را در سراسر ایالات متحده میزبانی کرده ایم ، و داستان این که چگونه پیاده روی به من کمک کرد ذهن و بدن خود را بهبود بخشم ، به اشتراک گذاشتیم.
در ماه نوامبر ، ما با یک برنامه 30 روزه برای ماه آگاهی از دیابت ، کمپین "یک پیاده روی ، دیابت" را شروع کنیم.
ما با یک متخصص تغذیه ثبت شده ، درمانگر بیابانی و طرفداران دیابت همکاری کرده ایم تا سه مورد از چهار منطقه ای را که بر سطح قند خون در بدن تأثیر می گذارد ، مورد بررسی قرار دهیم: تغذیه ، حرکت و استرس.
<ما مأموریت داریم 1 میلیون مایل را برای آگاهی از دیابت پیاده روی کنیم ، و گرچه دوست دارم خودم با این مسئله مقابله کنم ، انجام این کار با جامعه ما بسیار سرگرم کننده خواهد بود. بیایید با هم ، یک قدم ، دیابت را شکست دهیم. برای کسب اطلاعات بیشتر به hikingmyfeelings.org/diabetes به ما بپیوندید.