چگونه پس از تشخیص دیابت نوع 2 ، 100 پوند وزن کم کردم
ایرما فلورس سعی می کند حداقل 3 مایل در روز پیاده روی کند. (VICTOR HA / IRMA FLORES) من در مکزیک به دنیا آمدم و خانواده من در شش ماهگی به ایالات متحده آمدند. وقتی من یک دختر کوچک بودم ، مادرم به خود می بالید که زندگی در کشوری که غذای بسیار زیادی دارد بسیار عالی است. برای صبحانه او یک بشقاب چهار تخم مرغ به من سرو می کند و من همه آنها را می خورم.
وقتی نوجوان بودم ، آرزو می کردم که لاغر بیدار شوم ، اما هرگز این کار را نکردم. من هنوز طوری غذا می خوردم که انگار باید از این نعمت غذایی که در اطرافم است کاملاً استفاده کنم. من قد 5'4 "دارم و در نهایت وزنم به 250 پوند رسید. شکر و چربی بهترین دوستان من بودند. هر روز بین 3000 تا 4000 کالری ، با یک لیتر کوک معمولی و مقدار زیادی غذای ناخواسته می خورم. بدون تعریق عرق نمی توانم 10 قدم راه بروم.
من خیلی خجالت کشیده بودم که می توانم به یک سالن ورزشی بروم. در سال 1998 ، برای دومین بار به دیابت بارداری مبتلا شدم. پس از زایمان ، دکترم به من گفت که اگر لاغر نشوم و رژیم های غذایی و عادات خود را تغییر ندهم حداقل 80٪ احتمال ابتلا به دیابت نوع 2 را دارم. پدرم به دلیل عوارض بیماری درگذشت ، مادرم 15 سال است که به آن مبتلا است ، هر دو برادر و خواهرم به آن مبتلا هستند و مادربزرگم نیز به آن مبتلا شده است. به عنوان یک آمریکایی اسپانیایی تبار ، می دانستم که میراث قومی من را در معرض خطر بیشتری از بیماری قرار می دهد.
چه بیشتر ، من مدیر خدمات کادر پزشکی در یک بیمارستان بزرگ هستم ، بنابراین هر روز نتایج را می بینم از تصمیمات ناسالم مردم من می دانستم که چه کاری باید انجام دهم. من فقط این کار را نکردم.
یک بار به یک باشگاه ورزشی رفتم ، اما حتی وقتی وارد این اتاق پر از افراد لاغر و متناسب شدم خیلی خجالت کشیدم که دیگر برنگشتم. مدام به خودم می گفتم: "شاید فردا". "شاید فردا".
سپس یکی از آن روزها روز تشخیص من شد: 23 اکتبر 2003.
من بسیار تشنه و گرسنه بودم ، و من شب ها بارها و بارها بلند شدن و استفاده از دستشویی. من همچنین با عفونت مخمری سر و کار داشتم که سرسختانه از بین می رفت. متخصص زنان من این علائم را در نظر گرفت و پیشنهاد کرد که قند خون خود را آزمایش کنیم.
295 میلی گرم در دسی لیتر بود - یعنی خیلی زیاد. سطح طبیعی آن بعد از خوردن یک وعده غذایی 180 میلی گرم در دسی لیتر است. و آزمایش قند خون طولانی مدت من ، هموگلوبین A1C ، 15٪ ، تقریباً دو برابر بیشتر از حد مجاز بود. طبق انجمن دیابت آمریکا ، اکثر افراد سالم دارای هموگلوبین A1C 4.5٪ تا 6٪ و افراد مبتلا به دیابت باید هموگلوبین A1C 7٪ یا کمتر داشته باشند.
من دیابت نوع 2 داشتم.
صفحه بعدی: جنگ صلیبی دیابت وی ترس از عوارض باعث صلیبی شدن دیابت شد - از آن زمان من به "صلیبی دیابت" تبدیل شده ام. به عنوان مثال ، یك روز شطرنجی در فروشگاه مواد غذایی ، یك زن اسپانیایی تبار سنگین ، وسایل من را از طریق اسكنر رد كرد و گفت: "من می بینم كه شما هم رژیم می گیرید." من به او گفتم که رژیم ندارم - این انتخاب ها فقط بخشی از زندگی روزمره من بود. من به او گفتم كه مردم ما مستعد ابتلا به دیابت هستند و ما باید با احتیاط غذاهای خود را انتخاب كنیم.
اگرچه من به تمام هشدارهایی كه مردم به من می دادند توجه نمی كردم. از دیابت اجتناب کنید ، من هنوز هم می خواهم به دیگران کمک کنم تا از بیماری دور شوند. در مورد من ، فهمیدم که خیلی دیر نیست ، من هنوز هم می توانم برای جلوگیری از عوارض دیابت اقدام کنم. تشخیص دیابت ترس از خدا و سایر ترسها را در من به وجود آورد.
من از از دست دادن پا ، نابینایی ، زود مرگ یا ترس از عوارض دیگری که باعث می شود بزرگ نشوم می ترسم. دو فرزند من من به یاد پدرم افتادم که از آسیب عصبی پاهایش از درد فریاد می کشید و من به یاد داشتم که پس از ششمین حمله قلبی بسیار جوان جان خود را از دست داد. برای دیابت ، که در بیمارستانی است که من در آن کار می کنم ، بیمارستان Scripps Memorial La Jolla. من شروع به مصرف متفورمین ، دارویی برای کاهش قند خون و همچنین داروهای فشار خون و کلسترول کردم. من برنامه های آموزش دیابت و تغذیه را گذراندم و سرانجام یاد گرفتم که چگونه می توان با غذا رابطه سالمی برقرار کرد.
غذا دیگر مجذوب کردن نیست. این سوخت برای بدن من است. وقتی به غذا فکر می کنم ، فکر می کنم 'بدن من به چه چیزهایی نیاز دارد تا بتواند امروز بهتر عمل کند؟ من امروز دو وعده شیر و یک وعده میوه خورده ام ، بنابراین به سبزیجات خود احتیاج دارم. "
و ورزش را شروع کردم. من هفته ای سه بار به مدت 15 تا 30 دقیقه از مربی بیضوی استفاده می کنم. مقداری کفش پیاده روی خریدم و گام شمار را روی کمرم پوشیدم تا بتوانم ببینم که روزانه چقدر راه می روم. اکنون مطمئن می شوم که روزانه حدود سه مایل مسافت را طی کنم.
پوندها افتادند تا اینکه به 149 رسیدم. من چند مورد را برگرداندم ، اما امروز هنوز نسبت به 15 سالگی سبک ترم. ساله. از همه بهتر ، A1C من - آن آزمایشی که سطح کلی قند خون شما را در چند ماه گذشته نشان می دهد - اکنون 5.7٪ است که فکر می کنم عالی باشد.
کمک به فرزندانم در جلوگیری از دیابت نوع 2 - من در خانه نیز یک جنگجوی صلیبی دیابت هستم و پیشرفتهای خوبی دارم. برای دسر ، پسر 13 ساله و دختر 9 ساله من ممکن است Jell-O بدون قند با یک عروسک خامه کم چرب در بالای آن دریافت کنند. وقتی برایشان آب میوه سرو می کنم ، آب آن را کم می کنم. ما فقط در خانه نوشابه های رژیمی داریم و همه ما بخشهای معقولی می خوریم.
وقتی به من دیابت تشخیص داده شد ، پسرم نیز چاق بود. با انتخاب غذاهای هوشمند و سبک زندگی فعال ، او قطعاً مرتب شده است. ما هنوز در تلاش هستیم تا دخترم سبزیجات خود را بخورد ، که این یک چالش است. وقتی قند خون خود را آزمایش می کنم ، که حداقل چهار بار در روز انجام می دهم ، گاهی اوقات بچه های من می گویند "اوه ، به نظر می رسد که درد می کند." من از این لحظات به عنوان یک درس استفاده می کنم تا به آنها اهمیت جلوگیری از بیماری را که چنین خسارت به خانواده ما وارد کرده است ، یاد دهم.
کسی یک بار به من گفت دیابت "حکم اعدام" است. اما لازم نیست اینگونه باشد. من از نوجوانی سالم ترم. دیابت لازم نیست انتهای طناب باشد. این می تواند آغازی برای سلامتی بهتر برای ما باشد.