چگونه تمرینات قدرتی به من کمک کرد تا به بدن خود اعتماد کنم - و با افسردگی خود مقابله کنم

thumbnail for this post


در ژوئن ، سه روز پس از کارآموزی تابستانی ، تصمیم گرفتم برای اولین بار در زندگی خود تمرینات قدرتی را شروع کنم. صبح روز پنجشنبه بود که وارد نزدیکترین سالن ورزشی به محل کار خود شدم و فرمهای عضویت را پر کردم.

ثبت نام در ورزشگاه آسان نبود. لحظه باشکوهی نبود که مشت تبریک به خود تبریک بگوییم. من این کار را نکردم زیرا شخص دیگری مرا تشویق کرد. آنچه واقعاً اتفاق افتاد این است که در بهار ، با افسردگی ام چیزی شبیه ته سنگ را زده بودم. من می ترسیدم که به یکی از افراد افسرده ای تبدیل شوم که نمی توانند شغل خود را حفظ کنند و به همین سرعت که کار خود را به عنوان یک کارآموز در بهداشت از دست داده ام.

من بسیاری از تاکتیکهای دیگر را برای مقابله با افسردگی من امتحان کرده بود اما این یکی نیست. بنابراین من یک شلیک کردم.

من تا کلاس هشتم مبتلا به افسردگی اساسی (یکی از انواع مختلف بیماری) نبودم ، اما اولین علائم بیماری در پنج سالگی ظاهر شد. من کاملاً از رفتن به مدرسه متنفر بودم و بسیار گریه می کردم - معمولاً در طول روز ، و همیشه بعد از مدرسه - تا کلاس هفتم.

در نوجوانی من بسیار خجالتی بودم ، و لاغر بودن را به خود مشغول می کردم. سرانجام در 13 سالگی یک پزشک تشخیص افسردگی را به من داد. برایم دارو تجویز شد که از آن زمان به بعد مصرف کردم. پس از آن ، به نظر می رسید اوضاع بهتر شده است. من همیشه در کلاسهای بالایی بودم و در کلاس 8 ام دوست پسر محبوب و محبوبی را به دست آوردم ، که مدرسه را بسیار قابل تحمل می کرد. افراد در سطوح بالای دبیرستان به چشمان من نگاه می کردند ، و نه فقط در مواردی که به یک شریک ریاضی احتیاج داشتند. اما من هنوز افسرده بودم.

افسردگی می آید و می رود ، و مهم نیست که چه چیزهای دیگری در اطراف شما اتفاق می افتد. من در هر دو دوران سخت عمیقاً افسرده شده ام ، مانند طلاق طولانی مدت والدینم در دوران دبیرستان ، و در مواقعی که زندگی من از نظر عینی عالی بود ، با موفقیت های تحصیلی ، شغلی و اجتماعی. اما تنها دلیل ثابت در افسردگی من توصیه ای بود که از افراد دیگر دریافت کردم: چرا شما ورزش نمی کنید؟

تقریباً هیچ چیزی وجود ندارد که یک فرد افسرده بخواهد کمتر از "شما باید بروید" ورزشگاه کمک خواهد کرد. " این امر به ویژه اگر فرد افسرده از قبل مشغول وزن باشد ، این امر صادق است. علیرغم علاقه به لاغری ، هرگز ، هرگز و هرگز علاقه ای به تمرین نداشته ام.

من همیشه از ورزش متنفرم ، بیشتر به این دلیل که تصور می کردم این به معنای دویدن یا انجام فشارهای عصبی است. تمرینات قدرتی چیزی بود که هرگز به آن توجه نکردم. من به عنوان یک زن ، بیشتر تأکیداتی که در مورد تناسب اندام دیده ام بیشتر روی کاردیو بوده است. در دوران راهنمایی گاهی اوقات روی تردمیل می دویدم تا کالری بسوزانم ، اما از هر دقیقه آن متنفرم.

برای من ، سالن بدن سازی محلی برای تقویت نبود. جایی برای لاغر شدن بود. همانطور که هرکسی که هرگز با من ملاقات کرده یا حتی مرا در خیابان دیده باشد می داند ، من کاملاً هیچ هماهنگی چشم و دست ندارم ، بنابراین ورزش های گروهی و هر نوع رقص خارج از بحث است.

اما نگرش من تغییر کرد بعد از حضور در بهداشت در همان روزهای اول من شروع به مشاهده داستانهای زیادی در مورد زنانی کردم که تمرینات قدرتی را به عنوان بهترین تمرینی که قبلاً امتحان کرده اند ، تبلیغ می کردند. به طور خاص یک چیز مرا تحت تأثیر قرار داد: این زنان در مورد مدت زمان ساخت عضله بسیار صریح بودند. تمرینات قدرتی درمانی معجزه آسا یا رفع 30 روزه نبود. زنانی که نتیجه را مشاهده می کردند ، در مورد ماههای طولانی تغییر آرام صحبت می کردند و می فهمید که وقتی می توانید وزنه سنگین تری بردارید ، شما قوی تر و متناسبتر می شوید.

در هنگام مبارزه بسیاری از طرح های سریع و شاد را امتحان کرده اید افسردگی ، سرانجام فهمیدم که اگر می خواهم در ایجاد برخی تغییرات موفق باشم ، شاید این ارزش تلاش را داشته باشد.

تمرینات قدرتی فروتنانه است. درک اینکه نمی توانم مدار با وزن بیش از پنج پوند را تکمیل کنم بسیار فروتنانه بود. اما شب اول رفتن به رختخواب دانستن اینکه من یک مدار تمرین قدرت را به اتمام رسانده ام بسیار عجیب و غریب بود.

افسردگی می تواند جزئی ترین فعالیت ها را به عنوان نیروهایی تقریبا غیرممکن احساس کند. خروج از آپارتمان من در صبح می تواند برای من فوق العاده سخت باشد. اگر مسئولیت فشاری نداشته باشم ، ممکن است ساعتها طول بکشد تا خودم را از خانه بیرون کنم. شما احتمالاً مقالاتی در مورد افراد افسرده خوانده اید ، آنها را به عنوان موجوداتی غمگین و رقت انگیز نقاشی می کنید که در دوش گرفتن یا مسواک زدن یا تهیه غذا برای خود مشکل دارند. این حداقل برای من کاملاً واقعی است.

اما تمرینات قدرتی یک درس بسیار ساده و بسیار قدرتمند را به من آموخته اند: من می توانم کارهایی را انجام دهم که هرگز فکر نکرده ام بتوانم انجام دهم. من می توانم ماهیچه هایی بسازم که نمی دانستم آنها را دارم. می توانم شیوه های زندگی با افسردگی و مقابله با آنها را که نمی دانستم برای من باز است تصور کنم. کلیشه ای دردناک است ، اما واقعیت این است که تمرینات قدرتی به من نشان داده است که از نظر ذهنی از آنچه فکر می کردم قدرتمند ترم.

من هنوز افسردگی دارم و احتمالاً تا آخر عمر افسردگی خواهم داشت. چیزی کمتر از پیوند مغز نمی تواند آن را تغییر دهد. اما رفتن به سالن ورزشی به یکی از سازوکارهای مقابله ای من تبدیل شده است. این یکی از مواردی است که من هنوز روی آن کار می کنم ، اما این قسمت دیوانه کننده است: من در واقع روی آن کار می کنم. من در حال تقویت شدن هستم و فقط می دانم که قادر به انجام چنین روندی آهسته هستم و به من کمک می کند وقتی احساس تردید در خودم می کنم به خودم ایمان داشته باشم.




A thumbnail image

چگونه تمرین مورد علاقه شما با واژن شما مخلوط می شود

انکار نمی شود که جلسات منظم عرق برای سلامتی شما بسیار جذاب هستند. اما در مورد …

A thumbnail image

چگونه تمرینات کشویی پاشنه را انجام دهیم

نحوه انجام این کار نکات عضلات کار کردند مزایا احتیاط ها چه زمانی باید با یک حرفه …

A thumbnail image

چگونه جاستامین استنلی ستاره اینستاگرام از کلیشه های یوگا سرپیچی می کند

بیایید در مورد خرد شدن دختر صحبت کنیم. من كاملاً یكی در مورد جسامین استنلی دارم …