بی خوابی در خانواده من اجرا می شود ، اما اکنون من نکات و ابزارهایی برای غلبه بر آن دارم
كلت اجازه نمي دهد بي خوابي در رقابت هاي رقابتي وي اختلال ايجاد كند. (COLLETTE SZITTA) قبل از طلوع آفتاب هر روز صبح ، پدرم از رختخواب خارج بود. وقتی نمی توانست بخوابد ، بلند می شد ، سعی می کرد ما را بیدار نکند ، و بلافاصله برای یک ساعت دوچرخه سواری حرکت می کند. نمی توانستم بفهمم چرا او وقتی هنوز تاریک بود از خواب برمی خیزد.
حالا آن را دریافت کردم. پدر من بی خوابی بود - و این در خانواده وجود دارد.
حدود پنج سال پیش ، من کارم را از دست دادم. تقریباً همزمان ، من در خواب مشکل داشتم. من نگران پول بودم - چگونه می خواهم کار دیگری پیدا کنم؟ - و از چهار بچه ام حمایت می کردم. هفته ها در کل دو ، شاید سه ساعت در شب می خوابیدم. من یک ساعت می خوابیدم ، بیدار می شدم ، نیم ساعت می خوابیدم و دوباره بیدار می شدم.
بیدار بودن وقتی که بقیه می خوابند یکی از ناامیدکننده ترین چیزهایی است که من با آن روبرو شده ام. من از بیدار کردن شوهر و بچه هایم می ترسیدم ، بنابراین در رختخواب دراز می کشیدم و نگران این بودم که فردای روز چقدر خسته باشم. من خواب روز خوبی نیستم ، بنابراین می دانستم که شب تنها زمان استراحت است.
یک روز یک برنامه تلویزیونی را تماشا کردم که رانندگی در حالت مستی را با رانندگی در هنگام خستگی مقایسه می کند. خسته بودن بیش از نوشیدن باعث ضعف در افراد می شود. با کمبود خواب ، دیگر احساس امنیت در رانندگی نمی کردم. پدرم هنگام رانندگی به خواب رفته بود و من نمی خواستم این اتفاق برای من بیفتد.
نقطه شکستن من حدود دو ماه پس از شروع مشکلات خواب من رخ داد. یکی از علاقه های من دویدن است - به حفظ تعادل و احساس خوب بودنم کمک می کند - و من هرگز به راحتی مشکلی نداشتم که از در بیرون بروم و پنج یا شش مایل را بدوم. اما به تدریج ، سخت تر و دشوارتر شد. از نظر جسمی نمی توانستم این کار را انجام دهم: کار به جایی رسید که من فقط یک مایل می توانستم قبل از خستگی از آن خسته شوم و مجبور شدم مقیاس خود را کاهش دهم.
صفحه بعدی: "من از کلاله می ترسیدم" برخورد با ننگ - دیگر نمی خواستم احساس زباله کنم ، اما از این ننگ ترسیده بودم. وقتی می گویید در خوابیدن مشکل دارید ، مردم فکر می کنند آجیل هستید. آنها فکر می کنند شما باید بتوانید خودتان آن را برطرف کنید. من خودم را با افرادی که می توانند بخوابند مقایسه می کنم و فکر می کنم ، چه مشکلی با من وجود دارد؟ سعی کردم دلیل دیگری برای مشکلات خواب خود پیدا کنم. من حتی تیروئیدم را چک کردم. خوب بود ، اما من اینطور نبودم.
بیشتر خواب بهتر استراتژی
سرانجام من به یک روانپزشک مراجعه کردم و او پیشنهاد کرد که داروهای بدون نسخه مصرف کنم. من هم Tylenol PM و هم ملاتونین را امتحان کردم. Tylenol PM کمک کرد ، اما ملاتونین کمی تفاوت ایجاد کرد. من هنوز شب را نمی خوابیدم. با داروهای بدون نسخه ، نگران معتاد شدن و کنترل دوزهای خودم بودم.
ایجاد تغییرات بدون دارو
شوهرم بسیار ضد دارو است ، بنابراین من تصمیم گرفتم که پیدا کنم راه های خواب بدون آن ده ها اشتراک مجله دارم ، بنابراین شروع به خواندن هر مقاله ای با نکات خواب می کنم. من شروع به آزمایش با آنها کردم ، امیدوارم که حداقل یکی از آنها به من کمک کند تا بخوابم.
من همه چیز را از گذراندن وقت بیرون از خانه تا ممنوعیت ورود گربه ها به اتاق خواب امتحان کردم. در ابتدا تغییراتی در برنامه خود ایجاد کردم. بعد از ظهر متوجه شدم که دویدن باعث بی قراری من می شود ، بنابراین سعی کردم صبح ها بدوم. تقریباً هر شب تقریباً در همان ساعت می خوابیدم و به جای تماشای تلویزیون می خواندم.
سپس شروع به ایجاد تغییراتی در اتاق خوابم کردم. دمای اتاقم را به 64 درجه کاهش دادم و تا آنجا که ممکن بود تاریک نگه داشتم. من متوجه تغییرات ظریفی شدم ، اما در آن مرحله فکر می کنم بدن من خیلی سر راه خودش قرار گرفته بود. من هنوز به طور مداوم در طول شب نمی خوابیدم.
من به داروهایم اعتماد می کنم ، اما نه فقط ... من و شوهرم وقتی او در شیفت آخر شب کار می کند ، در اتاق های جداگانه می خوابیم ، بنابراین او این کار را نمی کند. خوابم را قطع نکنید.
- کولت سیتتا ، بی خوابی از بیمار می خواهیم کمک بگیریم - پذیرش آن سخت بود ، اما خودم نمی توانستم این کار را انجام دهم. هیچ کس نمی تواند بدون خواب کار کند - این برای من یا دیگران سالم نیست. من به روانپزشک برگشتم و نسخه ای از ترازودون ، داروی ضد افسردگی که اغلب برای مشکلات خواب تجویز می شود ، دریافت کردم. این دارو غیر اعتیاد آور است ، بنابراین با مصرف طولانی مدت آن احساس امنیت می کنم.
این یک داروی معجزه آسا نیست. در ابتدا دوز مصرفی من خیلی کم بود و بیدار شدن را در طول شب ادامه دادم. پس از آن بیش از حد بود ، و من احساس خستگی ، سردرد و سرگیجه از خواب بیدار شدم. بعد از سه ماه مقدار مناسب را پیدا کردم و توانستم بخوابم.
پیدا کردن تعادل
حالا ، چهار سال بعد ، من به داروهای خود اعتماد کردم ، اما نه فقط. شوهر من شیفت کار می کند ، بنابراین وقتی اواخر شب شیفت دارد در اتاق های جداگانه می خوابیم تا خواب من را قطع نکند. و من متوجه شدم که وقتی مصرف کافئین خود را محدود می کنم خیلی بهتر می خوابم ، بنابراین در طول روز نوشیدن قهوه و خوردن شکلات را متوقف کردم. من هنوز نکات بهداشتی خوبی را که طی سالهای گذشته آموخته ام ، انجام می دهم و می دانم که آنها نیز به من کمک می کنند.
احساس می کنم دوباره سالم هستم و با تمام توانم زندگی می کنم. من دیگر از اتاق خوابم ترس ندارم ، و دراز نمی کشم و تمام شب نگرانم. من دوباره به دویدن رقابتی بازگشته ام و حتی قصد شرکت در یک نیمه ماراتن را دارم. چرا که نه؟ اگر بتوانم این مشکل خواب را پشت سر بگذارم ، می توانم هر کاری انجام دهم.