32 سال و 10 هفته بارداری طول کشید تا دیگر آرزو نکنم که بدنم کوچکتر باشد
هنگام ورود اولین زایمان ASOS من نه یا 10 هفته باردار بودم. همانطور که من لباس بلند پلنگ قرمز و آستینهای سرسخت و آستین منگوله ای را امتحان کردم ، سپس به سمت آینه برگشتم ، من همه پارچه اضافی را که دور کمرم جمع شده بود ترساندم.
لباس - که من قبلاً وسواس داشتم - به وضوح برای شکمی بزرگتر ساخته شده بود. برای اولین بار ، آرزو داشتم که اندامم بزرگتر باشد.
تصویری گاه به گاه از لباس های بارداری که با شکم تقلبی اما دلپذیری از نوزاد ام تلاش می کردم.
به سختی افکار خودم را شناختم. صحبت واقعی: من از بچگی معده ام را می مکیدم. از زمانی که من خواهر بزرگترم را که همیشه قاب ظریف تری نسبت به من داشته و بهتر پذیرفته بود دستهای بزرگتر از بزرگ کردن خواهرهای بزرگتر از من بزرگتر کرده ام ، احساس لعنتی برای این دنیا کردم.
من به عنوان یک کودک دارای اضافه وزن در اردوگاه خواب ، به یاد می آورم که در طول فعالیت های شبانه ساعتی به حالت ایستاده نشسته ام تا چربی کمرم در ستون های پلاستیکی پشتی صندلی فرو نرود. در دبیرستان ، من نحوه رانهای همسالانم را به لبه های صندلی هایشان مطالعه کردم و هر بار که گوشتم از دو طرف صندلی خودم آویزان می شد ، کمی در آن می مردم.
هیچ وقت احساس چربی نکردم بچه ، من همیشه آرزو داشتم که اندازه کوچکتری داشته باشم ، حتی اگر BMI من از زمانی که قبل از سال دبیرستان (و حتی بیشتر از آن در دانشگاه) وزن کم کردم ، در حد سالم بود. در این میان ، من به اندازه 2s فشار داده و اندازه 8 را پر کردم ، اما تمایل به کوچک شدن همچنان ادامه دارد. هر وقت وارد مغازه مواد غذایی می شوم یا برای شام در رستوران می نشینم ، وزنم به ذهنم خطور می کند. به جای این که بخواهم کدام ماده را بخواهم بخورم ، گزینه هایی را که کالری فوق العاده بالایی دارند را از بین می برم ، مبادا وعده غذایی من به کمرم برسد.
اکنون که زود رسیده ام دهه 30 ، شکم کودک من ضرب المثل خود را پایین گذاشته است: چیزی در مورد تولید مثل وجود دارد که به من اجازه می دهد قانون دیرینه و خودسرانه ای را که همیشه سعی در ظاهر لاغر بودن دارم ، بشکنم. این ممکن است به این دلیل باشد که مکیدن در هنگام بارداری لعنتی ناخوشایند است (و BTW ، اکثراً غیرممکن است!).
یا ممکن است به این دلیل باشد که در سه ماهه اول بارداری خودم احساس لجن و نفخ کردم و می خواهم هر چیزی برای بهتر شدن - از مالیدن شکمم در جمع ، که فقط توجه را به آن جلب می کرد ، تا اجازه دادن به همه چیز در حالی که احساس می کردم کاملاً تیره شده ام (هرچند که فقط یک جنین به اندازه نخود حمل می کردم). شاید مدتهاست که برای شکم صاف تلاش کرده ام زیرا تعریف متداول سکسی در مورد هیچ شکمی گرد به کار نمی رود - شکم نوزادان از این قاعده مستثنی است.
فقط از اشلی گراهام بپرسید که پر (اما به طور واضح ساعت شنی) شکل او را در باند و شاخه های لباس زیر زنانه ایمن کرده است. در حال حاضر باردار است ، او کاملا احساس می کند در حالی که طرفداران "YASS-QUEEN!" چپ و راستش چگونه ، من نمی توانم کمکی کنم اما تعجب نکنم ، آنها اگر او 30 پوند شکم می گذاشت ، بدون کودک عزیز ، آنها را دریافت می کردند؟
بدون شک ، جهان برای پذیرش اجسام راهی دارد همه اشکال و اندازه ها در همین حال ، دست انداز کودکم احساس V-I-N-D-I-C-A-T-E-D را ایجاد کرده است. به جای تلاش برای به حداقل رساندن کمرم به دلیل هک مد مورد علاقه مطمئنم - کمر ناراحت - من به لباس های خوش گل می روم که قبلاً آنها را به دلیل بزرگ جلوه دادن من کنار گذاشته بودم.
چرا آیا باید مراقب باشم که مثلاً پوشیدن دامن چین دار بالای شکم باعث می شود XXL به نظر بیایم - خصوصاً در دوران بارداری که هرچه بزرگتر به نظر می رسم ، تقویت مثبت تری پیدا می کنم؟ (آیا من اشاره کردم که مردم نسبت به زنان باردار بسیار دوستانه رفتار می کنند؟)
اکنون بیش از هر زمان دیگری "قوانین" دیگری را نقض می کنم ، مانند قانونی که فقط افراد لاغر را قادر می سازد "محکم" بکشند- لباس های متناسب.
این شکم است ، NBD.
به نام اینکه اولویت راحتی را بگذارم ، من یک لباس یقه دار کششی تنگ و پوستی خریداری کردم. قبل از بارداری ، من احتمالاً آن را با "جوراب شلواری" در "یک روز لاغر" می پوشیدم. در اوایل سه ماهه دوم ، آن را برای "یک روز دست انداز بزرگ" ذخیره کردم ، جوراب شلواری را نادیده گرفتم و تمام روز نفس های عمیق شکمی کشیدم. و احساس شگفت انگیزی داشتم.
در تمام این سال ها ، من مطمئن نیستم که اگر "خیلی بزرگ" به نظر می رسیدم چه اتفاقی می افتاد ، اما می دانید چه؟ هنگام پوشیدن شلوارهای کمر بلند و گشاد برای کار تا آخرین روز دکمه زدن ، با وجود شکم برآمده ، هیچ خاکستری برای اذیت کردن من ظاهر نشد. و از آن زمان هیچ صاعقه ای مرا ندیده است!
اکنون ، هرچه بزرگتر به نظر می رسم ، احساس حق بیشتری می کنم از آنچه که به عنوان امتیاز بارداری می دانم ، پول نقد کنم - "حق" جدیدم یک صندلی مترو را گیر بیاورید ، بدون اینکه چند قدم iWatch من در یک روز مشخص وارد شده باشد ، وقتی خسته هستم استراحت کنید ، یا وقتی که هنوز گرسنه هستم با آخرین قطعه پیتزای مشترک تماس بگیرید.
به همین منظور ، پس از سالها رژیم غذایی حاوی سالادها ، کم و بیش شروع به خوردن هر چیزی کردم که احساس می کنم تا حدی چون احساس علت (از جمله خوردن غذاهای "بد" را از دست داده ام ) و اثر (به نظر "چاق"). واقعیت واقعی: با یک کودک در حال پرواز ، من به طور قانونی همیشه گرسنه هستم - و هر کاری که می کنم بزرگتر می شوم. به همین دلیل است که من بیش از هر زمان دیگری بدن خود را گوش می دهم ، از جمله اینکه چه چیزی و چه زمانی می خواهد بخورد. (و JFYI ، تا کنون ، من همچنان وزن مناسب "بارداری" را پیدا می کنم.)
در حالی که من روزانه دو وعده ناهار می خوردم و در سه ماهه اول میل خود میل به پودینگ ، کره بادام زمینی و اسموتی ها داشتم ، در سه ماهه دوم میلادی ، اشتهای من کم و بیش به حالت عادی برگشت ، به این معنی که سالادهای روزانه به فهرست باز می گردند. با این اوصاف ، من هفته گذشته بعد از خوردن یک چوب شور نرم برای ناهار احساس گناه نکردم ، در حالی که قبل از دست انداختن من ، این انتخاب برای من تمام روز سنگین بود.
برای اولین بار می توانم به یاد بیاورم ، من خودم را پیدا کرده ام که انواع گناهان را در مورد آنچه می خورم ، مقدار فضای اشغال شده و بزرگ به نظر می رسم رها کردم. در حالی که من نمی دانم پس از ورود پسر کوچکم در ماه مارس چه احساسی خواهم داشت - یا بدن من در آن زمان چه ظاهری خواهد داشت - اما من امیدوارم که چشم انداز جدید من به خوبی از بارداری من غافل شود.