جیم ، نانسی و آپنه خواب: 'او رأی من برای مقدس بودن ، برای تحمل کردن من'
نانسی شوهرش ، جیم را متقاعد کرد که آزمایش آپنه خواب داده و تحت درمان قرار گیرد. (نانسی لاتزا) در مورد علائم آپنه خواب - جیم: حدود 20 سال پیش در اوایل 30 سالگی بودم ، وقتی شروع به فکر کردم. که چیزی باید با من اشتباه باشد من همه جا خوابیدم - در کلیسا ، در چراغ های توقف ، حتی در اتاق نشیمن نشسته و با کسی صحبت می کردم. یک ثانیه آنجا بودم و ثانیه دیگر خوابیدم ، مثل اینکه کسی پرده بکشد. من هیچ کنترلی بر آن نداشتم. من می توانستم همین حالا با شما صحبت کنم و آن وقت دیگر صدای من را نمی شنوید. من خواب خواهم بود.
من در صنعت رستوران فروشی کار می کردم و مجبور شدم خیلی سخت کار کنم تا در اتاق انتظار در حالی که مشتری با نماینده دیگری از شرکت دیگری ملاقات می کرد خوابم نبرد. برای تجارت خوب به نظر نمی رسید.
نانسی: در آن زمان ما سه بچه کوچک داشتیم و من تمام وقت مشغول کار بودم و البته دوست داشتم کمی بیشتر کمک کنم. اما او به محض اینکه از کار به خانه برگشت و روی صندلی نشست ، خوابش می برد ، بنابراین واضح بود که من واقعاً نمی توانم موضوع را تحت فشار قرار دهم.
او خسته و تحریک پذیر بود. بسیاری از اعضای خانواده ما فکر می کردند که او واقعاً آنها را دوست ندارد ، زیرا لحظه ای که می خواهیم در خانه آنها بنشینیم ، او به خواب می رود!
جیم: احساس می کردم بسیار بی حال هستم ، کاملاً بدون اصلا جاه طلبی. و این من نبودم. من هرگز کسی نبودم که قصد داشتم جایزه دیل کارنگی را برنده شوم ، اما رانندگی ، جاه طلبی و آرزو داشتم.
نانسی: گاهی اوقات با بچه ها سوار ماشین می شدیم و او سقوط می کرد خوابیدن روی چرخ و شروع به خارج شدن از جاده کنید. من فقط یاد گرفتم که بیدار بمانم و با او صحبت کنم و بگویم ، "حال شما خوب است؟" الان هم همیشه از همدیگر می پرسیم ، "آیا خوب هستید که بخوابم؟ آیا شما کاملاً بیدار هستید؟ و او می گوید: "بله ، اگر احساس خواب آلودگی کنم ، شما را بیدار می کنم." تا به امروز ، ما چنین ترتیبی داریم.
اطلاعات بیشتر در مورد آپنه خواب
جیم: او می خواست چرخ را تصاحب کند و من به او می گویم ، مرد بودن ، "نه فقط بیدار باش و با من صحبت کن." اما وقتی در بدترین وضعیتم بودم ، جاده های طولانی را به خاطر نمی آوردم. من می خوابم یا به نوعی مه آلود می شوم. من هرگز تصادف نکردم ، اما چند بار نزدیک شدم. هنگامی که از میانه سیمان بالا رفتیم - این واقعاً قلب شما را پمپ می کند.
نانسی: اوه ، بله ، ما در ایالت بین ایالت 77 به کلیولند می آمدیم. من وسوسه شدم که کلیدها را بردارم ، و در آن زمان واقعاً به ما فهماند که این چقدر خطرناک است. هرگز این مسئله تاثیری بر ما نگذاشت تا جایی که در مورد آن دعوا کنیم ، اما من قطعاً اذیت شدم و بسیار ترسیدم.
در مورد مشکلات خروپف و تنفس جیم
جیم: البته همسرم شکایت کرد. او اغلب قبل از خواب من به رختخواب می رفت تا قبل از آمدن من فرصت خوابیدن داشته باشد ، زیرا اگر من شروع به خروپف می کردم ، دیگر راهی برای خوابیدن وجود نداشت.
نانسی: وقتی بچه ها بودند جوان ، به یاد دارم که آنها گفتند ، "بابا واقعا خرخر می کند." آنها می توانستند صدای واضح او را از اتاق در اتاق خواب خود بشنوند. من همیشه شوخی هایی راجع به چگونگی خروپف شوهران می شنیدم و فکر می کردم ، خوب ، خروپف کردم. من نمی فهمیدم که چنین مسئله سلامتی است.
من هرگز در اتاق دیگری نخوابیدم ، اما به یاد دارم بالش را بالای سرم گذاشتم و برگرداندم و سعی کردم دوباره بخوابم. من شروع به نگرانی کردم وقتی نفسش را قطع کرد.
جیم: او از خواب رفتن بسیار ترسیده بود ، زیرا می ترسید که دیگر نفس نکشید و اگر او آنجا نباشد ممکن است بیدار نشوم. تحریکم کن او چند بار به من گفت که من مدت طولانی نفس کشیدن را متوقف کرده ام و او کم و بیش روی من نشست و روی سینه ام کوبید و سعی کرد دوباره نفس بکشم.
نانسی: بعضی از شب ها من د لگد بزن من می گفتم: "بیدار شو ، نفس نمی کشی!" شما برای شروع هنگام خواب زیاد نمی خوابید ، بنابراین با یک شوهر خروپف من خسته شدم. یادم می آید آنقدر خسته بودم که به سختی می توانستم از چیزهایی رخت ببندم ، اما تو فقط کاری را که باید بکنی انجام می دهی.
سرانجام تصمیم به کمک گرفتی
جیم: اگر عملکرد طبیعی زندگی 100٪ باشد ، من احتمالاً در بدترین حالت 55٪ بودم. من در آن زمان یک نوشیدنی سنگین بودم ، همه جا خوابم می برد و به نظر می رسید سالی دو بار دچار گلودرد می شود.
من می دانستم که چیزی باید تغییر کند. من می خواستم برای بچه ها و همسرم سالم باشم. من نگران تلاش برای ادامه کار بودم. در فروش می توانید در مدت زمان بسیار کوتاهی از قهرمان به صفر برسید. من مطمئن هستم که بدون درمان نمی توانستم خیلی بیشتر زنده بمانم ، زیرا تقریباً به حدی رسیده بودم که در خواب آریتمی داشته باشم. من الکل را ترک کردم و به دنبال راه حل بودیم.
او از خواب رفتن بسیار ترسیده بود ، زیرا می ترسید که دیگر نفس نکشید .... او کم و بیش روی من نشست و روی سینه من کوبید. در تلاش برای وادار کردن من به نفس کشیدن دوباره.
- جیم لاتزا ، بیمار مبتلا به آپنه خواب همسر من یک پرستار در کلینیک کلیولند است ، جایی که من با یک متخصص گوش ، حلق و بینی ملاقات کردم. ما با دکتر صحبت کردیم و او به حرف قلب من گوش داد و از من خواست برای مطالعه خواب وارد شوم.
نانسی: یادم هست که دکتر از من پرسید ، "آیا خروپف وحشتناکی است؟" من گفتم: "بله ، خروپف وحشتناکی است." سپس توضیح داد که جیم دچار آپنه خواب است. وی درباره مردانی که در خواب می مردند به ما گفت ، و آنها تازه شروع به درک این اختلال کرده بودند.
این اولین باری بود که از آن می شنیدیم ، اما ترسناک بود. فکر نمی کنم تا قبل از انجام مطالعه متوجه شدم که واقعاً چقدر ترسیده ام و آنها به ما نشان دادند که میزان اکسیژن وی پایین می آید. هنگامی که شما یک پرستار هستید و می دانید این اعداد به چه معناست ، برای شما معنای بسیار بیشتری دارد.
در مورد روش های درمانی و داروهای بدون نسخه - جیم: آنها جراحی را توصیه کردند. در مورد من ، به نظر می رسید مشکل این بود که کام نرم پشت دهان من به گلوی من می افتد و مجاری تنفسی را می پوشاند.
بنابراین آنها یک عمل را برای کاهش اندازه کام نرم انجام دادند ، لوزه ها و uvula من را بردارید و یک تیغه انحرافی را ترمیم کنید. و حدود سه ماه یک پیشرفت واقعی دیدم.
سپس دوباره احساس خستگی کردم و علائم دوباره برگشت. بنابراین من یک دستگاه فشار هوای مثبت مداوم (CPAP) گرفتم. ما همه این انقباضات را امتحان کردیم به این امید که بتوانم یکی از آنها را تحمل کنم. من شبیه برادر فرانکشتاین در رختخواب شدم. اما من فقط نمی توانستم از عهده آن برآیم. من با تورم بافت های بینی ام مشکل دارم - نمی توانستم هوا کافی داشته باشم ، سرانجام ما از این کار دست کشیدیم.
بنابراین من به یک متخصص ریوی ارجاع شدم ، او تشخیص داد که زبان من نیز زیاد است بزرگ و داشتم آن را قورت می دادم که به پشت خوابیدم. او به من توصیه كرد كه پیراهن خود را برداشته و یك جیب پشت آن را بدوزد و كمی فوتبال كف در آن بگذارد - به این ترتیب كه وقتی پشتم را غلت می دهم ، ناراحت كننده باشد و تمایل بیشتری به خوابیدن داشته باشم. طرف من.
خوب ، من الان یک فرد بسیار بزرگ هستم ، در حال حاضر حدود شش فوت ، پنج اینچ و 365 پوند. من درست روی فوتبال چرخیدم و این اصلاً آزارم نمی دهد ، خیلی زود ما در یک فوتبال مقررات NFL با اندازه کامل فارغ التحصیل شدیم.
نانسی: پیراهن فوتبال یک نجات دهنده زندگی بوده است. در طول این سال ها ، من فکر می کنم حداقل 10 ساخته ام - من خیلی خوب شده ام. احتمالاً باید ببینم آیا می توانم آن را ثبت اختراع کنم.
او یک زن و شوهر دارد بنابراین می توانیم جایگزین کنیم و می توانیم آنها را بشوییم. آنها خیلی سریع هم فرسوده می شوند: من فکر می کنم خیلی زود قرار است یکی جدید ایجاد کنیم. ما فقط از یک تی شرت یا تی شرت سنگین استفاده می کنیم که دوست نداشت او را بپوشد. من یک جیب از Velcro و یک بند الاستیک درست می کنم که به نگه داشتن فوتبال در وسط کمرش کمک می کند.
جیم: من همچنین از یک بالش مخصوص به نام بالش سونا استفاده می کنم - شکل گوه ای بسیار عجیب و غریب دارد ، و در هر انتها نوعی تورفتگی وجود دارد. سر شما را در موقعیتی نگه می دارد که فک به جلو می افتد بنابراین نمی توانید زبان خود را قورت دهید و انسداد داشته باشید. برای من خوب است و ترکیب بالش و پیراهن فوتبال به من کمک کرده است که احساس خوبی داشته باشم.
اگر با هیچ یک از آنها نخوابید ، من بیدار می شوم و با سردرد ، همه علائم کلاسیک من اکنون با آنها سفر می کنم ، هر کجا که می روم آنها را در یک چمدان می بندم.
نانسی: او همچنین شروع به ورزش کرده است - دو روز در هفته - و کاهش وزن ، که می توانم بگویم به او کمک می کند خواب بهتر داشته باشد. من فقط قلقلک می دهم که او برای بهبود آن خیلی سخت تلاش می کند. هر دوی ما عاشق دسر و شکلات هستیم که با آنها مبارزه می کنیم. بنابراین ما سعی داریم چیزهای زیادی را که نباید بخوریم خریداری نکنیم. هر دوی ما واقعاً در تلاش هستیم که وزن او را پایین بیاوریم ، و این کمک زیادی می کند.
با نگاه به گذشته - و به سمت آینده
جیم: این روزها حالم خیلی بهتر شده است ، گرچه خودم هنوز آپنه های گاه به گاه دارند و من می دانم که هرگز به طور کامل درمان نخواهم شد. هنوز در خانواده ام یک عامل ترس وجود دارد ، مانند وقتی بچه هایی که اکنون 20 ساله هستند ، با من سوار ماشین می شوند. آنها خواهند گفت ، 'خوب بابا؟ می خواهی من رانندگی کنم؟ "
نانسی: هنوز احساس می کنم با گوش های باز می خوابم - و اگر نیمه شب بیدار شوم ، همیشه گوش می دهم تا ببینم چگونه نفس می کشد. خیالم راحت است که اکنون عمیق تر و یکنواخت تر به نظر می رسد ، خصوصاً از وقتی که او ورزش می کرده است. اما نگرانی واقعاً هرگز برطرف نمی شود.
او می گوید اکنون هنوز خرخر می کند ، اما مدت زیادی است که به خاطر نمی آورم از آن بیدار شده ام. این بیشتر یک سوت است ، و اگر بیدار شدم و شنیدم که او انسداد دارد ، می گویم: "هی ، کمی بیشتر به طرف خودت برگرد. پیراهن یا بالش خود را تنظیم کنید. "
جیم: ما هرگز بر سر آپنه خواب من دعوا نکردیم. من یک سخنران غیر روحانی معتبر در کلیسا هستم ، و هنگام ایراد خطبه ها هرگز نمی توانم به مردم بگویم که او رای من را برای قداست می گیرد. او مجبور بود در رابطه با من بیش از هر زمان دیگری که با او تحمل کردم مشکلات زیادی را تحمل کند.
او همیشه 1000٪ از من حمایت می کرد و من احتمالاً این کار را نمی کردم زنده باشد اگر این واقعیت نبود که او برخی از دانش پزشکی را که در اختیار دارد داشته باشد - یا حداقل به این دلیل که در یکی از بیمارستان های برتر کار می کرده است ، در حالی که بسیاری از پزشکان و پزشکان دیگر هرگز از خواب خبر نداشته اند آپنه قبل ما فقط می دانستیم که باید این مسئله را با هم درک کنیم ، و او مرا ترغیب کرد که به دنبال شخصی بگردم که بتواند کمک کند.
نانسی: خروپف و خواب آلودگی او هرگز احساسات من نسبت به او را تغییر نداد. من فقط نگران بودم - نمی خواستم فرزندان او بدون پدر بزرگ شوند. من می خواستم او به اندازه کافی دور باشد و بتواند بازنشسته شود ، سفر کند و از زندگی لذت ببرد. من اینطور حس میکنم. من فقط به او می گویم که به ورزش ادامه بده تا مرا تنها نگذارد. من می خواهم مدت طولانی او را داشته باشم.