گفتگوی جولیان هاو با زندگی متاهل ، روال صبحگاهی که به او انرژی می بخشد و مبارزه با آندومتریوز
جولیان هاو با پای برهنه و پا روی دو تخت در آپارتمانی در SoHo ، شهر نیویورک نشسته است و در مورد زندگی زناشویی عجله دارد. او می گوید: "من خیلی احساس سکسی می کنم." "بسیار عالی است. من خیلی دوست دارم متاهل باشم. " قطعاً یک فضای مهمانی خواب آلوده اتفاق می افتد ، چه با تمام صحبت های مربوط به پسران و رابطه جنسی (نوعی) ، و سخت است تصور کنید که در صحنه خواب در Grease حضور دارید - نسخه تلویزیونی زنده با بازی جولیانا در نقش سندی (اگر از دست ندید حداقل او را در گوگل ترانه می کند "Hopefully Devited to You").
جولیانا متولد یوتا - جولز برای دوستانش - جوانترین از 5 نفر ، اکنون 29 ساله است و از اولین حضور خود فاصله زیادی گرفته است. ، در 18 سالگی ، به عنوان یکی از جوانب مثبت در Dancing with the Stars. در دهه گذشته ، او فیلم هایی (Footloose ، Rock of Ages) و تلویزیون (به غیر از Grease Live! ، او چند فصل را به عنوان قاضی DWTS گذرانده است) کار کرده است و یک آلبوم با عنوان منتشر کرده است ، که رتبه سوم در نمودار بیلبورد 200. در اوایل سال جاری ، او و برادرش ، درک در MOVE Beyond ، یک نمایش زنده صحنه رقص که مکان هایی مانند Radio City Music Hall را به فروش می رساند ، بازی کردند.
حالا او آنقدر بزرگ است که عروسی اش ( بازیکن هاکی روی یخ کانادا بروکس لایچ ، 34 ساله ، در ماه جولای) روی جلد برنامه People بود. اما امروز در این اتاق خواب ، با پوشیدن ورزشهای سیاه و سفید و بیرون آمدن از انرژی فوق العاده مثبت ، یک اونس صداقت وجود ندارد. برای نشان دادن حرکات رقص یا تمرین گاه به گاه از جا می پرد ، او فقط ژول مسخره و خاکی است.
مطمئناً عکس های زیادی داشتیم که برای مجموعه خصوصی خود گرفته بودیم. اما در همان زمان ، بسیاری از مردم می گفتند: "این باید وقت خصوصی شما باشد." اما بخشی از لذت ما عکس گرفتن و ماندگاری این خاطرات برای همیشه و تنظیم سه پایه و انجام همه عکسهای خودمان است. و ، هی ، ما در سیشل و اقیانوس هند و در یک سافاری در حال فریب هستیم ، بله ، اگر کسی را الهام می کند که برود و آن کار را انجام دهد ، من 100 درصد می خواهم آن را آنجا بگذارم.
من همیشه دوست داشتم ازدواج کنم و یک مادر باشم و بچه داشته باشم ، اما صادقانه بگویم همه اینها ترس از من بود. من مثل این بودم ، "اوه جانم ، در واقع ازدواج کردم و به کسی متعهد شدم ، که به نظر می رسد خیلی بزرگ شده است." اما اولین چیزی که هنگام ازدواج احساس کردم این بود: "این کاملاً مخالف ترسناک است. این مثل خانه است. "
بله. اما این در ابتدای ماه عسل بود! او به من بسیار انگیزه می دهد زیرا یک سبک زندگی برای او است ، به دلیل شغل خود بلکه همچنین به دلیل اینکه از انجام آن لذت می برد. وقتی برای اولین بار دور هم جمع شدیم ، بروکس گفت: "از چیزهایی که برای شما مهم است محافظت کنید" ، و برای من کار کردن و گذراندن وقت تنها برای من بسیار مهم است و برای او نیز همینطور است.
انجام می دهم ، اما تغییر می دهم. این یک مربی خاص نیست که همه کارها را انجام دهد. من با مربی در Body by Simone یا دیگری در تریسی اندرسون کار می کنم ، یا SoulCycle یا CorePower Yoga را با مربیان مختلف انجام می دهم. من یک رقصنده هستم ، بنابراین ترکیبات مختلفی را به خاطر می آورم ، بنابراین گاهی اوقات آنچه را که در کلاس آموخته ام می گیرم و خودم را تمرین می کنم.
این نمایش هر روز دو ساعت بود و گاهی دو بار در هر زمان روز قطعاً در طی دو روز اصلاً کار نکردم. بعضی اوقات یک تمرین سنگین انجام نمی دادم ، اما وزنه های مچ دستم را می گذاشتم و دست ها یا پاهایم را انجام می دادم ، فقط برای اینکه آن را مخلوط کرده و بدنم را شوک بزنم.
کاملا. و این مسئله است - من سعی می کنم تا جایی که ممکن است مثبت بمانم و مردم همیشه در این مورد نظر می دهند ، اما من نیز در این زمینه کار می کنم. اینطور نیست که من ، مثل خانم کاملاً مثبت خانم ، از خواب بیدار شوم و همه چیز در آفتاب و رنگین کمان است.
نه ، روزهایم را حتماً دارم. روز دیگر ، من یک قسمت عمده آندومتریوز بود که من آنها را صدا می کنم ، و من فقط ساکت بودم. ما به ساحل رفتیم ، و حال خوبی بود ، اما من فعال نبودم. من نمی خواستم اسپایک بال بازی کنم و نمی خواستم فریزبی بازی کنم ، و بعدا ، بروکس اینطور بود ، "هی ، خوب هستی؟" من مثل این بودم ، "بله ، من خیلی احساس خوبی ندارم." او مثل این بود ، "اوه ، من فقط فکر می کردم شما روحیه خوبی ندارید. شما باید به من بگویید زیرا من نمی دانم. " بنابراین ، به من اعتماد کن ، من روزهایم را دارم. بعضی اوقات نمی خواهم تمرین کنم و گاهی اوقات نمی خواهم. گاهی اوقات من مثل این می مانم که "من لیاقت یک روز مرخصی را دارم - خوبم." اما گاهی اوقات من مانند "نه ، بیا ، من می دانم که بعد از آن احساس بهتری خواهم کرد." نتیجه نهایی همیشه بهترین است. هیچ وقت پیش نیامده است که من یک تمرین را به پایان برسانم و اینطور باشم: "من کاملاً از انجام این کار پشیمان هستم." شما آن دیسک های گرد کشویی را می شناسید که یک پا را در آن قرار می دهید و ران های داخلی خود را انجام می دهید یا از پشت عبور می کنید؟ هر کاری با رانهای داخلی یا خارجی انجام شود - این نقطه مبارزه من است ، بنابراین من همیشه سعی می کنم روی آن قسمت از بدنم کار کنم. من انجام شکم را دوست دارم و انجام بازو را دوست دارم ، بنابراین پاها همیشه برای من سخت ترین هستند. اما آنها بیشترین پاداش را دارند.اوه ، خوب ، روز دیگر ، وقتی که ما در ساحل بودیم و من کارهای اندو خود را داشتم ، و ما دست به پاپاراتزی زدیم و من به معنای واقعی کلمه مثل "اوه خدای من" بودم. شکمم شبیه بود - مردم از من می پرسند که آیا باردار هستی؟ مطمئناً لحظه های خود را دارم. چیزی که به نظر می رسم خیلی نیست. این احساس من است وقتی تمرین نمی کنم ، می توانم بگویم که نه آنقدر لرزان هستم ، نه خیلی سریع ، نه مغزم تیز است. وقتی جسمی هستم ، مثل این هستم ، من آزادم!' من وقتی احساس آزادی نمی کنم احساس آرامش می کنم و وقتی کار می کنم احساس آزادی می کنم.
وقت من است. اگر یک ساعت فضای خود را نداشته باشم ، احساس غرق شدن می کنم و باید خودم را خنک کنم. این می تواند یک فنجان چای باشد که خودم بیرون می نوشم ، می روم و بنزین می گیرم - مهم نیست ؛ من فقط هر روز به زمانی نیاز دارم که بتوانم فکر کنم و خودم را در جای خوبی قرار دهم. من همیشه سعی می کنم از خواب بیدار شوم و به سه چیز فکر کنم که از آن سپاسگزارم: اتفاقی که قبلاً افتاده است ، چیزی که در حال حاضر از آن سپاسگزارم و چیزی را که می خواهم آن روز را بدست آورم.
من همیشه بیدار می شوم و آب میوه های تازه درست می کنیم. عمدتا کلم پیچ ، خیار ، اسفناج ، گاهی چغندر ، کرفس ، لیمو ، زنجبیل است. برای شیرینی ما سیب یا هویج را انجام خواهیم داد. من قبل از تمرین نیمی از لرزش پروتئین دارم زیرا کمی انرژی لازم دارم ، اما من از آن دسته افرادی هستم که نمی توانند صبحانه کامل بخورند. بروکس می تواند مانند یک وان بلغور جو دوسر داشته باشد ، و من مانند "من پرتاب می کنم" است. وقتی تمرین را تمام می کنم ، لرزش پروتئین را تمام می کنم. سپس به خانه می آیم و یک کاسه بلغور جو دوسر و توت یا چیزی شبیه به آن نوش جان می کنم.
من فکر می کردم مثل هر دختر دیگری هستم - پریود می شوم و گرفتگی عضلات دارم. من می دیدم که مادر و خواهرانم همه گرفتگی بدی دارند ، اما چون یک رقصنده بودم ، حالم خوب بود. من یک کوکی سخت هستم. " یادم می آید وقتی 18 ساله بودم به L.A نقل مکان کردم ، و هم اتاقی ام اندو داشت و من مثل این بودم که "خوب ، این خیلی پزشکی به نظر می رسد ، و من نمی دانم معنای آن چیست. بالای سر من است. " اما بعد او را دیدم و مثل این شدم: "به نظر می رسد مانند دردی است که من دارم." دوباره ، من برایم مهم نبود چون 18 سال داشتم. سپس در یکی از آخرین فصل های رقصیدنم در رقص بودم و ناگهان در حالی که می رقصیدم ، اتفاقی افتاد و من دو برابر شدم. آنها به تجارت خود ادامه دادند و مادرم آن روز در بین تماشاگران بود ، بنابراین او مانند "شما به بیمارستان می روید. برایم مهم نیست که شما چه می گویید. " خیلی طول کشید تا بفهمیم چه خبر است. سرانجام یک دکتر گفت: "من فکر می کنم شما ممکن است به آندومتریوز مبتلا باشید ، و بسیار بد به نظر می رسد." من به جراحی احتیاج داشتم - همه جا آن را انجام دادم ، تا حدی که آپاندیس من را بیرون آوردند زیرا بسیار بد بود.
پیچیده و گیج کننده است ، اما اساساً پوشش رحم در خارج رشد می کند. این می تواند مانند یک تار عنکبوت باشد و آنچه اتفاق می افتد ، انقباض و گرفتگی آن است. برای من این یک درد فوری تیز است ، مثل یک احساس چاقو. خیلی بد درد می آورد. ادامه دارد اما چیزی که در این مورد جالب است ، چند واقعه است که اتفاق افتاده است: رقصیدن در مورد آن می دانست ، بنابراین احساس نمی کردم گناهکار یا بد هستم یا مثل اینکه یک زن کوچک ضعیف هستم ، یا مانند "اوه ، من باید قوی باشم ، "چون آنها مرا درک کردند. و سپس همچنین ، مادرم و دو خواهر من فهمیدند که آنها اندو دارند. آنها همان کاری را انجام داده بودند که من بودم ، جایی که در این مورد کاری نکردند زیرا آنها مانند "ما قوی هستیم" و من افراد زیادی را داشته ام که در شبکه های اجتماعی به من پیام می دهند و می گویند: "بسیار متشکرم. بخاطر شما من جرأت داشتم که به دکترم بروم و در این مورد س askال کنم. "
یک حمام گرم. من یک بطری آب گرم دارم که آن را بچه جوشان می نامم و با آن می خوابم و کنارم می گذارم. همچنین ، کشش و تقریباً شکستن کمی عرق. لازم نیست ، مثلاً ، برای دویدن بروید ، اما فقط بالا بردن ضربان قلب من به جریان خون کمک می کند.
برای من ، به ویژه با این کمپین ، در مورد آندومتریوز درباره من اطلاعات کسب کنید ، این درست است که صحبت کردن در مورد این نوع چیزها خوب است. در گذشته ، این به نوعی یک چیز شتاب آور بود ، اما این یک روش زندگی است. شوهر من اسپرت ترین ، کانادایی ، مردترین مرد است و بنابراین او از این نظر کاری با زنان نمی داند ، بنابراین برای اینکه من به او بگویم او مانند "صبر کن ، چی؟" بود اما اکنون او در این مورد بسیار باز است و اتفاقاً ، برای حضور در خانواده من ، باید بدانید که کلمه واژن دائماً در آنجا وجود دارد. ما تمام مکالمات خود را به این ترتیب پایان می دهیم - چیزی در مورد واژن.