اگزمای من بسیار ناتوان کننده بود ، یک سال نمی توانستم در تخت بخوابم
من هرگز زندگی بدون اگزما را نشناخته ام. خاطرات اولیه کودکی من همه درگیر پوست من است: در سن 5 سالگی ، خارش پاهایم به حدی است که خون از لباس من عبور می کند. در 7 سالگی ، روی زمین آشپزخانه پراکنده شد و از درد گریه کرد. شما در دوران جوانی خودکنترل زیادی ندارید - تمام آنچه را که می دانید این است که خارش دارید و باید آن را خراش دهید.
در سراسر پاهای من نشانه های ناخن وجود دارد که در آن داشتم پوستم را از بین می بردم. البته بچه ها متوجه آن شدند. آنها از من در مورد این خراش ها سوال کردند و من بهانه های زیادی داشتم. اوه ، من سرگرم بازی سافت بال شدم ، یا توله سگ من پاهای من را خراشید. سپس به خانه می رفتم و حمام های جو دوسر می گرفتم و پوستم را با کیسه های یخ بی حس می کردم. بدتر از این ، کمبود خواب بود. من تمام شب بیدار می شدم ، باید بیدار شوم و به مدرسه بروم. وقتی به آن روزها فکر می کنم ، همیشه یادم می آید که همیشه خسته ام. اگزما فقط بثورات پوستی نبود. این یک بیماری بود.
تا وقتی که من در دبیرستان بودم ، پوست من نسبتاً ثابت ماند. (حتی در اوایل بیست سالگی من یک وقفه کوتاه مدت وجود داشت.) اما وقتی حدوداً 26 ساله بودم ، اگزمای من به چیزی کاملاً ناتوان کننده تبدیل شد. این فقط پوست خشک نبود - من زخم هایی باز و ترشح کننده داشتم که قبلاً هرگز آنها را تجربه نکرده ام. در آن زمان ، من بسیاری از جلسات و سخنرانی های مشتری را انجام می دادم ، و هنگامی که از لباس های خود خونریزی می کردید ، مجبور شدم ظاهر حرفه ای داشته باشم. من آن موقع مشکی زیادی می پوشیدم و همیشه لباس های اضافی را در ماشین خود نگه می داشتم.
دوست پسر من ، که اکنون نامزدش است ، اساساً سرپرست من شد. او هر شب پوست من را در بسته های یخ می پیچید. حدود یک سال ما حتی در یک تخت خواب نگذاشتیم - من فقط می توانستم روی صندلی چرمی اتاق نشیمن خودم بخوابم ، زیرا مواد خنک بود و باعث خارش من نمی شد. من هم داشتم درباره چیزها وسواس می ورزیدم. به یاد دارم که مدام شامپویم را عوض می کردم ، سعی می کردم بفهمم این چیزی است که من از آن استفاده می کردم یا روی پوستم می گذارم. من آمپول های آلرژی ، طب سوزنی ، رژیم های مختلف را امتحان کردم. هیچ کاری جواب نداد.
واقعاً ترسناک بود وقت برای من است. من فکر نمی کنم بسیاری از مردم متوجه شوند که علاوه بر بثورات مارک تجاری ، اگزما می تواند اثرات دیگری مانند خستگی ذهنی داشته باشد. زمانی بود که من همزمان به چهار پزشک مختلف مراجعه می کردم: یک متخصص آلرژی ، یک متخصص پوست ، یک روانشناس و یک روانپزشک - همه به دلیل این بیماری است.
چهار سال پیش ، من در خارش سالانه شرکت کردم یک راهپیمایی درمانی که توسط انجمن ملی اگزما (NEA) حمایت مالی می شود. برای اولین بار در زندگی ام با افرادی روبرو شدم که همان چیزهایی را می گذرانند که من بودم. و همین که شروع کردم به گفتگو با دیگران در مورد پوستم ، فهمیدم که یک سیستم پشتیبانی عظیمی در آنجا وجود دارد.
در زندگی من زمانی وجود داشت که قسم خوردم که هرگز بچه نخواهم آورد. فکر کردم اگر حتی احتمال کمی برای انتقال این بیماری وجود داشته باشد ، این کار را نمی کردم. اما اکنون ، روش های درمانی بسیار مختلفی وجود دارد که می توانند به درمان اگزما کمک کنند. وقتی بزرگ می شدم ، تنها کاری که می توانستم انجام دهم استفاده از استروئیدهای موضعی و حمام کردن غلات جو دوسر بود. وقتی به آینده فکر می کنم ، امیدوارم که مردم مجبور نباشند همان گونه که من رنج می بردم.