گلودرد به آپنه خواب: ماهها برای این تشخیص بالقوه نجات دهنده زندگی تلاش کردم
امی بدترین حالت آپنه خواب را داشت که دکترش تا به حال دیده بود. (امی پتریک) حدود چهار سال پیش بود که برای اولین بار از خودم فکر کردم که دقیقاً چه مشکلی با من دارد. مدتی بود که احساس خوبی نداشتم و شخصیت کاملاً خوب من در حدی بود که دیگران متوجه آن شده بودند.
من دچار مشکلات حافظه ، تغییرات شدید خلقی و اضطراب شدم. من هر روز صبح با سردرد و گلو خشک و متورم از خواب بیدار می شدم و شبانه چندین بار برای استفاده از دستشویی از خواب بلند می شدم.
احساس ناسالم و ناخوشایندی داشتم ، اما دو شغل کار می کنم ، بنابراین فقط تصور کردم بیش از حد خسته شده بودم. روزهای من با چرت چهار ساعته پر شده بود و هنوز هم بعضی اوقات در محل کار یا در مجامع عمومی سر تکان می دادم.
اطلاعات بیشتر در مورد پزشکان و تشخیص ها
من شکایت های خود را به یک تعداد کمی از پزشکان مختلف ، اما هیچ کس به نظر آنها خیلی جدی نیست. حتی فشار خون بالا و سطح کلسترول من هشدار دهنده ای ایجاد نمی کند. و بنابراین من همه اینها را به ترکیبی از افسردگی خفیف و خستگی مفرط نسبت دادم. (فقط بعداً یک متخصص خواب به من گفت که افسردگی ، افزایش وزن و خستگی همه علائم آپنه انسدادی خواب هستند.)
تماس بیدار برای کمک به اوایل ماه فوریه ، من گم کردم از صدای من به مدت سه هفته کامل. منظور من به معنای واقعی کلمه است: نه مانند حنجره یا فقط گلودرد ، اما در واقع نمی توانستم صدایی بریزم جز جیر جیر.
من وحشت کردم. پزشک خانواده من در تعطیلات بود ، بنابراین من در عمل پزشک دیگری را دیدم. او مرا به داخل اتاق کار خود شلاق زد و ظرف چند دقیقه ویتامین های بدن مرا گرفت و تشخیص داد که گلودرد دارد. سعی کردم با او زمزمه کنم چه خبر است ، اما او توجه زیادی به نگرانی های من نکرد. او حتی بدون آزمایش آزمایش ، دارویی تجویز کرد و به من گفت اگر بهبود نیافتم یک هفته دیگر برگرد.
هفت روز دیگر برگشتم. دکتر ادعا کرد که او وقت ملاقات با من را ندارد (پزشک عادی من هنوز بیرون بود) ، اما من با نوشتن یادداشت به عقب و جلو برای پرستار وظیفه به اندازه کافی شکایت کردم و در نهایت اجازه بازگشت به اتاق امتحان را گرفتم. من با نوشتن دوباره توضیح دادم که گلویم بهبود نیافته و به کمک احتیاج دارم. تنها راه حل های او؟ چای داغ با عسل و ویتامین C.
در این مرحله با توصیه برخی از دوستان به متخصص گوش ، حلق و بینی مراجعه کردم. او بلافاصله علائم هشدار دهنده ای را که دیگران از دست داده بودند دید و من را برای مطالعه خواب برنامه ریزی کرد.
یک تست خواب و یک تشخیص ترسناک - من اوایل آوریل به آزمایشگاه خواب رفتم. بعد از آن گوش گوش گوش و حلق و بینی من به من گفت که خطرناک ترین حالت آپنه خواب او تاکنون دیده است: او به من گفت که 120 بار در ساعت تنفس را متوقف کردم ، اکسیژن کافی در ریه هایم دریافت نمی کنم و سیستم قلبی عروقی من به طور مداوم پوشیده شده پایین. ذهنم را به باد می داد. فقط یادم می آید که در دفتر او نشسته ام و بی اختیار گریه می کردم ، مادرم همه صحبت ها را انجام می داد.
به نظر می رسد بیش از حد چشمگیر است ، اما من می دانستم که من از همان راهی که پدرم طی کرده بود می روم: او دارای اضافه وزن بود از زندگی او ، فشار خون بالا ، و انواع مشکلات پزشکی ، از جمله آپنه خواب درمان نشده. او در 67 سالگی درگذشت ، و من می ترسیدم که اگر بلافاصله کمک دریافت نکنم ، دقیقاً مثل او سرانجام بروم ، خیلی زود بروم.
من می دانستم که از همان مسیری که می روم می روم پدرش را گرفته بود ... او در 67 سالگی درگذشت ، و من می ترسیدم که اگر بلافاصله از من کمک نگیرم ، مانند او سرانجام زود می رفتم.
- امی پتریک ، بیمار مبتلا به آپنه خواب درمان آهسته اما مداوم
دکتر به من گفت که برای درمان آپنه خواب باید مقدار قابل توجهی از وزنم را از دست بدهم یا آن را انجام دهم یا تراکئوتومی کنم. البته من نمی خواستم گلویم حفره ای ایجاد کند ، اما به دنبال هر کمکی که می توانستم بگیرم بود: از دست دادن وزن غیرممکن به نظر می رسید ، زیرا من همیشه خسته شده ام.
یک گزینه دیگر ، اگرچه من دکتر به من هشدار داد که ممکن است نتایج حداقل باشد ، برای برداشتن لوزه ها و آدنوئیدهای من است. اواخر همان ماه جراحی شدم و یک مطالعه خواب دیگر انجام شد. من ناامید شدم: تنظیمات دستگاه فشار مثبت مداوم در راه های هوایی (CPAP) من ، دستگاهی با ماسکی که شب ها برای باز نگه داشتن راه های هوایی ام استفاده می کردم ، از 13 (بالاترین فشار ممکن) به 11 کاهش یافت.
به عنوان یک فرد طبيعاً کلاستروفوبیک ، یادگیری استفاده از دستگاه CPAP دشوار بوده است. شب اول که آن را به خانه بردم ، مادرم را وادار کردم که یک شب بماند زیرا از خوابیدن با آن بسیار ترسیده بودم. قبل از پیدا کردن یکی از آنها - یک ماسک کوچک بینی - مجبور شدم سه نوع مختلف را امتحان کنم که در واقع تحمل می کنم. حتی پس از آن دو سال خوب طول کشید تا با آن راحت باشم.
اکنون ، به دستگاه CPAP خود قسم می خورم. من در واقع به مردم می گویم وقت آن رسیده که من به رختخواب بروم تا بتوانم کل شب را در هوای تازه تنفس کنم! این یک مراسم منظم از مراسم خواب من شده است ، و بدون آن جایی نمی روم. تا زمانی که چراغ سبز به من ندهند که دیگر نیازی به پوشیدن این وسیله نجات دهنده ندارم ، همیشه با من خواهد بود.
هنوز هم جای پیشرفت است: وقتی دستگاه CPAP را گرفتم ، نه تنها پزشکان بلکه هموطنان مبتلا به آپنه خواب به من گفتند که وقتی ماسک خود را پوشیدم صبح کاملاً بیدار می شوم شاداب و پر از انرژی.
بیش از چهار سال گذشته است و من هنوز تازه نشده از خواب بیدار نمی شوم یا یک روز یا عصر پر انرژی ندارم. من هنوز خیلی خواب ناآرام هستم. من احتمالاً الان بیش از هر زمان دیگری پرت می کنم و می چرخم ، و همیشه از ماسک پلاستیکی روی بینی خود مطلع هستم.
اما الگوی خواب من بهبود یافته است و دیگر لازم نیست چرت بزنم تا عقب بیفتم بعد از ظهرها یا اوایل شبها صبح گلو درد ندارم. فشار خون من در محدوده سالم است و من به Weight Watchers پیوسته ام و بالاخره شروع به کاهش پوند می کنم. از نظر سلامتی بسیار بهتر شده ام.
گفتن خبر
من سخنگوی خانواده و دوستانم شده ام ، و به دیگران می گویم در صورت عدم ابتلا به آنها چه اتفاقی می افتد تحت درمان. من مطمئن هستم که برخی از عزیزان من نیز دچار آپنه خواب هستند و برخی از آنها به من می گویند که فقط از شنیدن نتایج می ترسند. شنیدن این بسیار ناامیدکننده است ، با توجه به اینکه چقدر قبل از تشخیص من رنج کشیده ام و حالم چقدر بهتر شده است.
من سعی می کنم به مردم بگویم ، لطفا کاری را که می کنید متوقف کنید و امروز قرار ملاقات بگذارید! اگر از پزشکان می ترسید ، این کار را نکنید. اگر می ترسید به آزمایشگاه خواب بروید ، فقط یک دوست ، مادر خود ، همسر یا شوهر خود را همراه داشته باشید یا فقط یک چیز آرامبخش را در کنار خود داشته باشید. این زندگی شماست که درباره آن صحبت می کنیم ، و من به شما قول می دهم ، پشیمان نخواهید شد.