این فعال مثبت اندام اعتماد به نفس خود را در مورد شرایط خود بازسازی کرد. این چگونه است
در نوامبر سال 2014 ، زود وارد دفتر کارم شدم. من قصد داشتم آن روز را ترک کنم. من از عهده تهیه یک چاپگر در خانه برنمی آمدم ، بنابراین حتی اگر نامه استعفا را روی لپ تاپ شخصی خود نوشتم ، لازم بود از کاغذ و جوهر شرکت برای چاپ و تحویل آن استفاده کنم به محض اینکه رئیس من در ساعت 8:57 صبح وارد شد
قبل از اینکه ادامه دهم ، باید عقب بزنم تا به شما زمینه بدهم. قصد من هرگز برای کار در یک کار شرکتی نبوده است. من سالهای جوانی خود را پشت سر مادرم در سوپرمارکت و با رویای حضور در برادوی با رقص روی آب گذراندم.
من دوست دارم اعتماد به نفس را به عنوان یک بادکنک در نظر بگیرم. من تا دبستان یک بالون سر به فلک کشیده داشتم. در آن زمان بود که معلمی مادرم را کنار کشید و به او خبر داد که ، در حالی که من یک رقصنده خوب بودم ، به دلیل نداشتن "بدن رقصنده" اجازه حضور در گروه رقص نخبگان را نخواهم داشت. ووش - هوا کمی از بالون اعتماد به نفس من خارج شد.
وقتی برای یک موزیکال در مدرسه تست دادم ، سریع به دبیرستان بروید. معلم به من گفت که حتی اگر من یک تست ممیزی عالی داشتم ، اما او نمی توانست به من نقش بدهد. دلیل: صحنه ای وجود داشت که شخصیت ها درباره چگونگی عشق ورزیدن در صندلی عقب اتومبیل صحبت می کردند و او به راحتی احساس می کرد غیر واقعی است که فردی در اندازه من در عقب ماشین جا بیفتد. بله ، بادکنک اعتماد به نفس من هوای بیشتری داشت.
سال آخر دبیرستان ، همکلاسی هایم به من "با استعدادترین" رای دادند. معلمان من نمی توانستند فراتر از بدن من نگاه کنند ، اما همکلاسی های من می توانستند. این باعث بالون اطمینان من شد و هوای ناچیزی را که برای حرکت به جلو لازم داشتم ایجاد کرد.
بعد از دبیرستان ، به شهر نیویورک رفتم و دیپلم تئاتر گرفتم و بازیگر کارگری شدم. وزن من یک بار دیگر به یک موضوع تبدیل شد. بعد از استماع ، مدیران بازیگران به من می گفتند که آنها استعداد من را دوست دارند ، اما نمی توانند از وزن من عبور کنند. بعد از این همه طرد شدن ، بالن اعتماد به نفس من کاملاً خالی شد. عزیزانم سعی کردند مرا بالا ببرند اما هیچ کس نتوانست اعتماد به نفس من را زنده کند. تنها کسی که می توانست این کار را انجام دهد من بودم ، اما حتی سعی نکردم. من از استماع تست خارج شدم و برای پرداخت قبض هایم شغلی شغلی پیدا کردم.
در تلاش برای یافتن محل فروش خلاقیت خود ، به اینترنت رفتم تا آنچه را که دوست داشتم یک دختر با اندازه بزرگ در New زندگی کنم ، به اشتراک بگذارم. یورک جامعه اینستاگرامم باعث شد که احساس تنهایی کمتری داشته باشم و جرات پیدا کردم که اعتماد به نفس خود را بازسازی کنم.
من همیشه فکر می کردم که اگر لاغرتر باشم زندگی ام بهتر خواهد شد. من وزن را مانعی می دیدم که مانعی بر سر راه زندگی من می خواهم. در تلاش برای کوچک کردن خودم ، زندگی بسیار کوچکی را شروع کردم.
سپس یک روز در ژورنال خود نوشتم: "منتظر وزن خود نباشید تا زندگی مورد نظر خود را ادامه دهید." هر روز صبح شروع به گفتن آن در آینه می کردم. بالون اعتماد به نفس من شروع به پر کردن دوباره. هنگامی که من به جای احساساتم به احساس خود تمرکز کردم ، جهان به روی من باز شد.
من احساس اعتماد به نفس کردم ، بنابراین تصمیم گرفتم که می خواهم از نظر خودم از خودم حمایت کنم - و ترک کردم شغل من اولین قدم بود دستانم می لرزید ، اما آن نامه استعفا را به رئیس خود دادم.
پنج سال بعد ، با در آغوش گرفتن آنچه هستم ، از خودم حمایت می کنم. یکی از راه های انجام این کار این است که با همکاری Chastity Garner theCurvyCon را بنیان گذاری کنم. این کنوانسیونی برای زنان سایز بزرگ است که در هفته مد نیویورک برگزار می شود - ما پنج سالگی خود را جشن می گیریم! من حتی یک سخنرانی TEDx با عنوان "چگونه اعتماد به نفس ایجاد کنیم" را ارائه داده ام.
مردم همیشه می گویند همه چیز شما می خواهید خارج از منطقه راحتی شما است ، اما من اغلب تعجب می کنم که آیا در مورد آنچه در خارج از منطقه راحتی قرار دارد یا اگر مسئله فقط داشتن اعتماد به نفس برای ترک منطقه راحتی شما باشد.