تریسی الیس راس: 'در 22 سالگی ، من همینطور بیدار شدم. در 44 سالگی ، من خیلی سخت کار می کنم
"شما می دانید ، من در مورد آمدن به اینجا ترس و وحشت داشتم" ، تریسی الیس راس در مورد شلیک سلامتی خود با چرخ دنده بدن (که سلام ، او را لرزاند) اعتراف می کند. بنابراین او به خودش یک سخنرانی سرخپوشانه ارائه داد. "من مدام با خودم می گفتم ،" من سالم هستم ، قوی هستم ، احساس خوبی در بدن دارم. و من 44 ساله هستم - این خیلی عالی است. "" در حقیقت ، زندگی تریسی در سال گذشته بسیار عالی بوده است و بعضاً برخی از آنها بسیار خوب بوده است.
دختر افسانه موتاون ، دیانا راس و مدیر موسیقی رابرت الیس سیلبرستاین ( آنها از جوانی طلاق گرفتند) ، تریسی پیش از این که در یکی از نمایش های بسیار عالی ABC: دکتر جنجالی جانسون ، بازی کند ، مورد تحسین کمدی Girlfriends قرار گرفت: نمایش جنجالی و همیشه خنده دار Black-ish. فویل کمدی ایده آل برای آنتونی اندرسون ، تارسی ، نامزد جایزه امی در سال 2016 شد. امسال او برای عملکرد خود جایزه گلدن گلوب را از آن خود کرد.
تازه از آن پیروزی ، غذاهای ردیابی مربوط به تناسب اندام ، خانواده و اعتماد به نفس بدن بعد از 40 سال.
من باید این را بپوشم دست انداز بسیار سنگین کودک ، بنابراین وقتی به ورزشگاه می روم و به بدنم یادآوری می کنم که واقعاً چه حسی دارد خوب است
من از پدرم حس شوخ طبعی گرفتم. ما در این زمینه ارتباط عمده ای داریم ، تا جایی که مادرم مانند آن است: "به عشق خدا ، تو پدرت هستی. خوب ، باب ... 'اوه ، و من و پدرم واقعاً مراقبت از پوست را برقرار می کنیم. وقتی من در دبیرستان تحصیل می کردم ، او مثل "شما همیشه باید جارو بزنید." و پدر من 71 ساله است و پوست او زرق و برق دار است. بنابراین اکنون ، هر زمان که کالای جدیدی پیدا کردم ، آن را برای پدرم ارسال می کنم.
ذهن تجارت من ، اخلاق کاری من. و من شجاعت او را پیدا کردم - شهامت نفس ، شهامت این که من هستم. مادرم اینگونه است: کیست که هست. من این کار را از دیدن او انجام دادم - دیدن زنی که بدون تعارف خودش است و کار می کند. هیچ شرم آوری از من بودن من وجود نداشت. من مجبور شدم خیلی روی این موضوع کار کنم ، زیرا من شخصیت بزرگی هستم ، بنابراین باید ویژگی خاص خود را داشته باشم و آن را دوست داشته باشم. اما مثالی که می تواند به نظر برسد - من آن را بیشتر و بیشتر می بینم - از مادرم گرفتم. من عاشق پیرتر شدن هستم!
راحتی در پوست من بسیار بهتر است. من خیلی از زندگی ام را از نظر فرهنگی گذراندم و خودم را از طریق دیگران دیدم ، زیرا همیشه اعتماد به نفس کافی نداشتم که به دنیا از چشم خودم نگاه کنم. برخلاف "باید".
این یک کلمه نفرین است! این به معنای واقعی کلمه از "f -" بدتر است. "باید" خیلی شرمنده است. هیچ چیز خوبی نیست 'میدونی باید چیکار کنی؟!' افتضاح است! هر چه پیرتر می شوم ، برای اولین بار بودن که هستم لذت می برم. توانایی حضور من بهتر شده است. مدتی طول کشید زیرا تمایلم این است که در ذهنم باشم ، خودم را قضاوت کنم ، لحظاتی را مرور کنم.
من نمی دانم چنین چیزی داشته باشم. من سیگاری نیستم ، قهوه نمی نوشم ، هرگز قابلمه را امتحان نکرده ام. من یک بار در دبیرستان قهوه را امتحان کردم و این چیز بدی بود.
سیب زمینی سرخ کرده ، زیتون ، خرید.
وقتی یک شیشه زیتون می خورید ، همه چیز؟ این یک مشکل است! شیشه زیتون را در ظرفی بریزید ، آن را به تلویزیون ببرید ، آنها را در هوموس فرو کنید؟ هنوز نمی توانید کل شیشه زیتون را بخورید ، تریسی ، نمی توانید کل شیشه را بخورید. من شنیدم که زیتون کالاماتا کم چرب ترین است ، اما من هر نوع آن را می خورم. دوست دارم آنها را در هوموس خام فرو ببرم. خوشمزه است ، بگذارید برای شما بگویم. من پنیر نمی خورم ، مگر کریسمس. اما پنیر را دوست دارم. بنابراین اکنون کاری که من انجام می دهم خوردن تمام چیزهایی است که شما با پنیر می خورید و به من احساس می کند پنیر می خورم - بنابراین من زیتون می خورم ، پروتشیو می خورم ، انجیر خشک می خورم ، بادام مارکونا می خورم. >
چون من در مورد غذا خوردن قانونی دارم. باید از دو آزمایش بگذرد: نه تنها طعم دهان خوب است ، بلکه باید احساس خوبی در معده ام داشته باشد. بنابراین بسیاری از غذاهایی که در دهان خوب هستند ، 10 دقیقه بعد؟ دارم به خودم فحش میدم چیپس سیب زمینی این کار را نمی کند ، سیب زمینی سرخ کرده این کار را نمی کند - مانند جهنم چاق می شود ، اما هر کار دیگری است. اما کیک؟ من احساس نفخ می کنم ، مثل قند کهیر می گیرم ، و احساس می کنم دچار حمله اضطراب می شوم. بستنی؟ نمی توانم قورت دهم. احساس می کنم چسب در دهانم است.
یکی ، خوب با آن صحبت کن. و دو ، تمریناتی پیدا کنید که به من احساس خوبی می دهد. و باید بگویم که تمرینات تریسی اندرسون در پنج سال گذشته واقعاً برای من خوب بوده است. من عاشق فضای استودیو هستم ، من عاشق این هستم که وقتی تمرین می کنم زیبا و سکسی و طولانی و قوی به نظر می رسم و موسیقی بلند را دوست دارم. من متوجه می شوم که ، در بزرگسالی ، حتی در تردمیل سوار می شویم ، در حرکت خود کاملاً هنگ می کنیم. موسیقی همه الگوها را تغییر می دهد ، و بدن من آزادانه حرکت می کند ، بنابراین شما احساس شگفت انگیزی می کنید - که در نهایت نقطه تمرینی نیز هست. یکی از چیزهایی که بیشتر باعث دلگرمی می شود این است که می بینید یک زن عظیم از خانمها الاغهایشان را خسته و زیبا به نظر می رسند. شما زنان 40 ساله را می بینید که با سوتین آهسته دویدن و شکم خود را با افتخار بیرون می کشند ، در حالتی که می گوید: "من بدنم را دوست دارم" قدم می زنند و این برای من هیجان انگیز است.
سه روز در هفته به طور منظم ، گاهی چهار بار است. گاهی اوقات کمی استراحت می کنم ، اما واقعیت این است که هنگام تمرین بهترین حالت را دارم. احساس می کنم خیلی قوی هستم من اینجوری بیدار نشدم در 22 سالگی ، آن طور بیدار شدم. در سن 44 سالگی ، من واقعاً برای این کار سخت کار می کنم! من در تلویزیون هستم و نمی خواهم به کسی دروغ بگویم. من در لاغرترین ، چاق ترین نیستم ، اما زندگی ام را می گذرانم. این بدن من است. سلامتی و عملکرد بدن من از آنچه به نظر می رسد مهمتر است.
من همیشه لباس های یکسانی را پوشیده ام. من عاشق یک بلیزر باریک ، شلوار کمر بلند هستم. من عاشق لباس و شلوار عرق هستم. من فکر می کنم کمتر بیشتر است ، ساده خوب است و رنگ سیاه همیشه کلیدی است. این باعث می شود هر چیزی خوب به نظر برسد - حتی شلوار عرق بدن! یک کت فانتزی روی آن بگذارید ، و هیچ کس نمی داند.
من عاشق قنداقم هستم به گونه ای که بزرگ نشده ام. من واقعاً دوست نداشتم که بزرگ شوم. این اندازه بسیار بزرگتر از سایرین بود و من می خواستم شلوار جین به همان شکلی باشد که در مورد بقیه دیده می شود ، و من اینطور نیست. من - تا حدودی - سالها با بدنم در تضاد بوده ام ، می خواستم آن چیزی غیر از آنچه هست باشد ، می خواهم خودم غیر از آنچه هستم باشم. سپس ، در 30 سالگی ، از بزرگی شخصیتم راحت شدم. همان چیزی که در مورد باسن من است. من واقعاً لاغر شدم و فهمیدم که مهم نیست که چقدر چیز بدست آورم ، من هنوز یک قنداق دارم.
جاذبه باعث می شود آن قطره و گسترش یابد ، بنابراین سعی می کنم آن را بلند و محکم کنم. به طور خاص آن را هدف قرار دهید تا مطمئن شوید لب به لب بلند و پر است. و من آن را با تمرینات دیگر ، گاهی اوقات اسکات و لانگ و ددلیفت عوض می کنم. من عاشق یک بن بست هستم. من در اتاق مراقبه خود وزنه های 20 پوندی دارم ، بنابراین گاهی اوقات فقط بعضی از کارها را انجام می دهم.
من خودم را گرسنه نمی کنم ، اما در ورزشگاه الاغم را دور می کنم. من از آنچه می خورم آگاه هستم. من مرطوب می کنم ، و برس را خشک می کنم ، و سونا مادون قرمز می خورم ، و طب سوزنی انجام می دهم ، و صورتم را می گیرم. و من آب می نوشم و یک تن الکل نمی نوشم. الکل باعث می شود چین ها عمیق تر شوند - یک لیوان شراب مانند قرار گرفتن در 17 هواپیما است. این فقط شما را خشک می کند و بزرگترین چیز این است که خوابم می برد. گاهی اوقات هشت ساعت نیست ، اما خواب من برای من مقدس است.
بودن در کنار خانواده ام. فقط بخندید و غر بزنید و فیلم ببینید و غذا بخورید. و من خیلی تلویزیون تماشا می کنم. من درام را دوست دارم - من هیچ کمکی را تماشا نمی کنم.
در آنجا معلق باشید. آن چیزی که انتظار دارید نخواهد بود ، اما از بعضی جهات بسیار بهتر است. زندگی افسانه نیست. کمی هوشیارانه است ، اما بسیار شگفت انگیز است. این منم. من اینم. من 22 ساله نیستم و به نظر نمی رسد که 22 ساله بودم که نگاه کردم! بنابراین جسمی که اکنون بدست آورده اید را دوست داشته باشید زیرا در عرض 10 سال آرزو می کنید که آن را داشته باشید.