استفاده از درپوش سرد باعث نجات موهای من در طول شیمی درمانی شد ، اما این یکی از دردناک ترین کارهایی بود که من انجام داده ام
سرطان پستان هرگز در رادار من نبود - من سابقه خانوادگی این بیماری را نداشتم و فقط 38 سال داشتم. اما در اکتبر گذشته احساس کردم یک توده کوچک در پستان راستم ، مانند پاک کن مداد ، مانند من دوش گرفتن خوشبختانه ، من قرار ملاقات با ob-gyn من در حال آمدن است ، و من از او خواستم که آن را بررسی کنید. او هم احساس توده کرده و برای او ماموگرافی تعیین کرده است.
بعداً با یک ماموگرافی ، سونوگرافی و بیوپسی ، فهمیدم که در حقیقت سرطان پستان دارم. من کاملاً مبهوت آن هالووین را دور زدم. پس از مراجعه به یک مشاور ژنتیکی ، متوجه شدم که من ژن BRCA1 نیز دارم که خطر ابتلا به سرطان تخمدان و را افزایش می دهد. من فکر کردم که می توانم جراحی لامپکتومی کنم و تصمیم به انجام ماستکتومی پیشگیری کننده دو برابر با بازسازی و برداشتن رحم گرفتم.
تومور در دسامبر گذشته با موفقیت برداشته شد ، با این وجود هنوز 12 هفته درمان شیمی درمانی داشتم. از طریق. در حالی که پزشکان برنامه های شیمی درمانی من را با من دنبال می کردند ، یک پزشک به استفاده از کلاهک سرد یا کلاهک خنک کننده برای نگه داشتن موهای من اشاره کرد. اصولاً اگر کلاهک یخ زده روی موهای شما بنشیند ، جریان خون به فولیکول ها منقبض می شود. داروهای شیمیایی نمی توانند به راحتی در فولیکول ها نفوذ کنند و احتمال ریزش مو بسیار کم است.
با علم به اینکه نمی خواهم موهایم را از دست بدهم ، تحقیق کردم و تصمیم گرفتم استفاده کنم کلاه کلاه پنگوئن در سراسر شیمی من. اما آماده سازی برای درمان ها و سپس نشستن در آنها کار آسانی نبود. اول ، شما باید هزینه های سرماخوردگی از جیب خود را پرداخت کنید. من حدود 1500 دلار برای مجموعه اولیه درپوش و یخچال یخ خشک پرداخت کردم و سپس 500 تا 1000 دلار برای درپوش های بیشتر هر ماه. من و شوهرم نیز مجبور بودیم برای یخ خشک کردن کلاهک های خود ، هر هفته یخ خشک تهیه کنیم که حدود 50 دلار هزینه دارد.
ما باید به یک مغازه بستنی فروشی در بروکلین ، محل زندگی خود بریم و بارگیری کنیم. با 50 پوند یخ ، به صورت اسلب برش داده و آن را به خانه بیاورید. صبح ، قبل از شیمی درمانی ، درپوش ها را از فریزر خود بیرون می آوریم و آنها را بین دانه های یخ خشک در کولر قرار می دهیم. شوهرم بعد از چرخاندن همه آن به بیمارستان ، دستکش های سنگین می پوشید و به من کمک می کرد تا درپوش های یخ زده را روی سرم بگذارم.
من آنها را در طی 30 دقیقه قبل از شروع شیمی درمانی می پوشیدم ، که ممکن است طولانی شود تا دو ساعت و سپس یک ساعت پس از پایان درمان. هر 10 تا 20 دقیقه شوهرم مجبور بود درپوش من را تعویض کند زیرا در دمای اتاق خیلی گرم می شود. در تمام مدت پوشیدن یک لباس ، واقعاً نمی توانید حرکت کنید یا صحبت کنید و کاملاً یخ می زنید. به نظر می رسد یخ زدگی مداوم مغز است.
اما من می دانستم که باید این مشکل را پشت سر بگذارم - بیشتر برای بچه هایم. این به این دلیل است که وقتی من بزرگ می شدم ، پدر من سرطان بیضه داشت و او درمان های شیمی درمانی تهاجمی را انجام داد. یادم می آید وقتی بیرون می رفتیم مردم نگاهش می کردند - پوستش سبز بود ، موهایش لکه دار بود. برای سهولت کار ، شوخی کردیم که او شبیه Beetlejuice است. اما دیدن این که بیمار چنین مریضی باشد آسیب زا بود. او به نظر کاملاً متفاوت بود.
من نمی خواستم فرزندانم که در آن زمان 4 و 9 ساله بودند ، چنین چیزی را تجربه کنند. من می خواستم همه چیز مثل همیشه احساس شوند و نمی خواستم تأثیر من بیشتر از آنچه لازم باشد در زندگی آنها تأثیر بگذارد.
من خوش شانس بودم: در تمام دوره شیمی درمانی ، من موهایم را نگه داشت نمی توانم بیش از یک بار در هفته آن را بشویم ، یا مسواک بزنم یا موارد برجسته ای کسب کنم ، بنابراین هنوز احساس نمی کردم دقیقاً شبیه خودم هستم. اما چون مو داشتم ، غریبه ها تصوری از بیماری نداشتند. احساس بهتر داشتن افرادی که با ترحم به من نگاه می کنند بهتر است. من می خواستم احساس خوشبینی و مثبت داشته باشم ، زیرا مقابله با سرطان در حال حاضر به اندازه کافی سخت است ، چه رسد به جنبه های بصری آن.
اکنون که در آن طرف هستم ، بیش از هر زمان دیگری قدردان موهایم هستم . (تومور از بین رفته است ، اما من تا زمانی که به 5 سال نرسم رسماً بدون سرطان اعلام نخواهم شد.) وقتی ابروهایم برگشتند ، واقعاً می خواستم آنها را به رخ بکشم. وقتی می توانم دوباره حالت دادن به موهایم را شروع کنم ، فوران می کردم. من به موهای کوچکی که روی بازوهایم شروع به جوانه زدن می کردم افتخار می کردم.
خوشحالم که از کلاه های سرد استفاده کردم ، اما سعی می کنم در مورد میزان دردناک بودن آن با مردم صادق باشم. برای من ارزشش را داشت. بچه هایم مثل همیشه با من رفتار می کردند و مرا تحریک می کردند و من احساس می کردم در تمام مدت درمان هنوز خودم هستم. کنار آمدن با بسیاری از چالش های دیگر ، مانند جراحی و از دست دادن هر دو پستان ، احساس خوب بودن هنوز داشتن چیزی که از آن من بود احساس خوبی بود. موهایم باعث شد احساس کنم همان شخصی هستم که قبل از تشخیص داده شدم و این احساس قدرتمندی است.