ژان آرتور

thumbnail for this post


ژان آرتور

ژان آرتور (متولد Gladys Georgianna Greene ؛ 17 اکتبر 1900 - 19 ژوئن 1991) بازیگر آمریکایی برادوی و سینما بود که فعالیت حرفه ای او در فیلم های صامت در دهه 1920 آغاز شد و تا اوایل دهه 1950.

آرتور در سه فیلم فرانک کاپرا نقش برجسته ای داشت: آقای Deeds Goes to Town (1936) ، شما نمی توانید آن را با خود ببرید (1938) ، و آقای اسمیت به واشنگتن می رود (1939) ، فیلم هایی که قهرمان "قهرمان روزمره" بودند. آرتور برای بازی در فیلم The More the Merrier (1943) نامزد اسکار بهترین بازیگر زن در سال 1944 شد.

جیمز هاروی در تاریخ کمدی رمانتیک خود نوشت: " هیچ کس بیشتر از ژان آرتور با کمدی پیچ و مهره شناخته نمی شد. او تا چه اندازه در آن کار می کرد ، شخصیت ستاره ای او با آن تعریف می شد ، به طوری که سبک اسکروبال بدون او تقریباً غیرقابل تصور به نظر می رسد. " او "بانوی برجسته کمدی فوق العاده" نامیده شده است. آخرین اجرای سینمایی او غیر کمدی بود و در سال 1953 در فیلم Shane جورج استیونز بازی می کرد همسر خانه دار.

آرتور به عنوان یک زن منزوی شناخته می شد. مجله خبری زندگی در مقاله ای در سال 1940 مشاهده کرد: "در کنار گاربو ، ژان آرتور زن رمز و راز حاکم هالیوود است." او و همچنین یادآوری از مصاحبه ها ، از عکاسان اجتناب کرد و حاضر به عضویت در هر نوع تبلیغات نشد.

مطالب

  • 1 اوایل زندگی
  • 2 شغل
    • 2.1 فیلم خاموش
    • 2.2 انتقال به فیلم صدا
    • 2.3 تصاویر برادوی و کلمبیا
    • 2.4 شغل بعدی
  • 3 بازنشستگی
  • 4 ازدواج
  • 5 مرگ
  • 6 میراث
  • 7 فیلمبرداری
  • 8 حضور در رادیو
  • 9 نیز مراجعه کنید
  • 10 منبع
    • 10.1 یادداشت ها
    • 10.2 کتابشناسی
  • 11 پیوندهای خارجی
  • 2.1 فیلم خاموش
  • 2.2 انتقال به فیلم صوتی
  • 2.3 برادوی و تصاویر کلمبیا
  • 2.4 شغل بعدی
  • 10.1 یادداشت
  • 10.2 کتابشناسی

اوایل زندگی

آرتور از پدر و مادر پروتستان ، یوهانا آگوستا نلسون (1871–1959) و هوبرت سیدنی گرین (1863–1944) گلادیس جورجینا گرین در پلاتسبورگ ، نیویورک متولد شد. پدربزرگ و مادربزرگ مادری لوترانی گلادیس پس از جنگ داخلی از نروژ به غرب آمریکا مهاجرت کردند. اجداد پدری جماعت گرایان وی در نیمه دوم دهه 1600 از انگلیس به رود آیلند مهاجرت کردند. در طول دهه 1790 ، ناتانیل گرین به تأسیس شهر سنت آلبانس ، ورمونت ، جایی که نوه بزرگ او ، هوبرت گرین ، در 1 سپتامبر 1863 متولد شد ، کمک کرد.

یوهانا و هوبرت در بیلینگز ، مونتانا ازدواج کردند. ، در 7 ژوئیه 1890. سه برادر بزرگ گلادیس - دونالد هوبرت گرین (1890–1967) ، رابرت برازیر گرین (1892–1955) و آلبرت سیدنی گرین (1894–1926) - در غرب به دنیا آمدند. در حوالی سال 1897 ، هوبرت همسر و سه پسرش را از بیلینگز به پلاتسبورگ منتقل کرد ، بنابراین می توانست به عنوان عکاس در استودیوی وودوارد در خیابان کلینتون کار کند. یوهانا در اول آوریل 1898 دوقلوهای مرده به دنیا آورد.

دو سال و نیم بعد ، یوهانا گلدیس جورجینا را به دنیا آورد. محصول آینده کودکی عشایر ، ژان آرتور آینده گاه در دریاچه ساراناک ، نیویورک زندگی می کرد. جکسونویل ، فلوریدا ، جایی که جورج وودوارد ، کارفرمای هوبرت در پلاتسبورگ ، استودیوی دوم را افتتاح کرد. و شنکتادی ، نیویورک ، جایی که هوبرت بزرگ شده بود و هنوز چندین نفر از اعضای خانواده اش در آنجا زندگی می کردند. گرین ها از سال 1908 تا 1915 در وستبروک ، ماین در و خارج زندگی می کردند در حالی که پدر گلادیس در استودیوی لامسون در پورتلند ، ماین کار می کرد. خانواده در سال 1915 به شهر نیویورک نقل مکان کردند ، در محله واشنگتن هایتس - در خیابان 573 وست 159 ام - منهتن بالایی اقامت گزیدند و هوبرت در استودیوی عکاسی Ira L. Hill در خیابان پنجم کار می کرد.

به دلیل "تغییر در شرایط خانوادگی" در سال متوسطه از دبیرستان خارج شد. وی که نقش بسیاری از نقش های بعدی سینمایی خود را برعهده داشت ، در طول جنگ جهانی اول و بعد از آن به عنوان یک طراح سنوگرافی در خیابان باند در منهتن سفلی کار کرد. پدرش (در سن 55 سالگی ، با ادعای 45 سالگی) و خواهر و برادرش در این پیش نویس ثبت نام کردند. برادرش آلبرت در سال 1926 در اثر جراحات تنفسی در اثر حمله گاز خردل در جریان جنگ جهانی اول درگذشت.

شغل

فیلم خاموش

- اظهار نظر آرتور در حرفه ناموفق سینمایی خود در سال 1928.

هنگامی که او در اوایل دهه 1920 مشغول مدلینگ تجاری در شهر نیویورک بود ، توسط استودیوی فاکس فیلم کشف شد ، ژان آرتور که تازه نامیده شده بود ، یک قرارداد یک ساله منعقد کرد و در فیلم صامت Cameo Kirby 1923) ، به کارگردانی جان فورد. او مشهور نام هنری خود را از دو بزرگترین قهرمان خود ، جوآن آرک (ژان d'Arc) و پادشاه آرتور گرفت. در آن زمان این استودیو به دنبال یارهای جدید آمریکایی با جذابیت جنسی کافی بود تا مخاطبان عصر جاز را به خود جلب کند. آرتور به عنوان یک شخصیت ، یک پرچم بازسازی شد. او به دنبال نقش کوچک در Cameo Kirby ، اولین نقش اصلی زن خود را در معبد ونوس (1923) ، یک داستان بدون داستان در مورد گروهی از حوریان رقصنده دریافت کرد. هنری اتو کارگردان فیلم که از کمبود استعداد بازیگری خود ناراضی بود ، در روز سوم فیلمبرداری مری فیلبین بازیگر را جایگزین آرتور کرد. آرتور با کارگردان موافقت کرد: "جرقه ای از درون به وجود نیامد. من مثل یک شخصیت عروسک مکانیکی رفتار می کردم. فکر کردم برای زندگی رسوا شده ام." او قصد داشت برای همیشه از صنعت فیلم سازی کالیفرنیا جدا شود ، اما به دلیل قراردادش با اکراه در آنجا ماند و به جای آن در شورت های کمدی ظاهر شد. با وجود نداشتن استعداد مورد نیاز ، آرتور بازیگری را دوست داشت ، که به نظر او "راه فروش" بود. برای به دست آوردن شهرت ، او خود را در فهرست شهر لس آنجلس به عنوان یک اپراتور پخش عکس ثبت نام کرد ، و همچنین در یک فیلم تبلیغاتی برای یک کلوپ شبانه جدید Encino ظاهر شد ، اما فایده ای نداشت.

تغییر زمانی رخ داد که یکی روز او در بسیاری از اکشن تصاویر ، که B وسترن تولید کرد ، ظاهر شد و صاحب آن Lester F. Scott Jr. را با حضور خود تحت تأثیر قرار داد. او تصمیم گرفت در یک چیز ناشناخته کاملاً شانس بگیرد و او در یک دوره دو ساله در بیش از بیست وسترن انتخاب شد. آرتور فقط با دریافت 25 دلار عکس ، از شرایط دشوار کار رنج می برد: "فیلم ها به طور کلی در مکان فیلمبرداری می شدند ، اغلب در صحرا در نزدیکی لس آنجلس ، زیر آفتاب سوزشی که باعث پارگی گلو و آرایش می شد. آب جاری هیچ جا نبود. موارد اضافی در این فیلم ها اغلب گاوچران واقعی بودند ، مردان سرسختی که عادت داشتند آن را خشن کنند و برای کسانی که نبودند استفاده کمی داشتند. " این فیلم ها در تئاترهای درجه دو میانه وسترن با موفقیت متوسطی موفق بودند ، هرچند آرتور هیچ گونه توجه رسمی ای به خود نکرد. جدا از حضور در فیلم های اکشن پیکچرز بین سالهای 1924 و 1926 ، او در برخی از وسترنهای مستقل از جمله <فروشگاه گاوچران فروشگاه مواد مخدر (1925) و وسترن ها برای ردیف فقر کار کرد ، و همچنین دارای یک قسمت کمی اعتبار نشده بود. در هفت شانس باستر کیتون (1925).

در سال 1927 ، آرتور وقتی در مقابل مای بوش و چارلز دلانی به عنوان یک دختر کر درحال حفاری طلا در شوهر ظاهر شد ، بیشتر جلب توجه کرد. شکارچیان پس از آن ، او توسط مونتی بنکس بازیگر در کفش اسب (1927) عاشق او شد ، هر دو موفقیت تجاری و انتقادی. او با اصرار بانك انتخاب شد و 700 دلار حقوق گرفت. در مرحله بعدی ، کارگردان ریچارد والاس با اختصاص آرتور به نقش اول زن در مهره بینوایان (1927) ، کمدی کالج که مخاطبان او را در معرض تماشا قرار داد ، آرزوهای فاکس را برای انتخاب بازیگر باتجربه ای نادیده گرفت. یک منتقد برای تنوع از بازیگر زن در بررسی خود دریغ نکرد: "با هجوم هالیوود در مورد هجوم عظیم زنان جوان جذاب که به درهای کارگردانی منجر به ظهور در تصاویر می شوند ، لاف می زنند ، عجیب به نظر می رسد که از بین همه اینها باید دو نمونه مسطح مانند ژان آرتور و جین وینتون انتخاب شده باشد. هیچ کدام از این دو دختر حضور در صفحه ندارند. حتی با برخورد مهربانانه با دوربین آنها بسیار جذاب نیستند و در یک یا دو عکس جانبی تقریبا غیرممکن است. " آرتور که از مسیری که حرفه اش در پیش گرفته بود به تنگ آمده بود ، در آن زمان در یک مصاحبه ابراز تمایل کرد که یک وقفه بزرگ داشته باشد. او هنگامی که برای بازی در نقش کوچکی در گرم شدن (1928) ، فیلمی که برای یک استودیوی بزرگ ، Famous Players-Lasky ، و ستاره بزرگ ریچارد دیکس ساخته شده بود ، به تعهد افتاد. این فیلم که به عنوان اولین فیلم صوتی این استودیو تبلیغ شد مورد توجه گسترده رسانه ها قرار گرفت و آرتور به خاطر بازی در نقش دختر صاحب یک باشگاه ستایش کرد. تنوع اظهار داشت ، "دیکس و آرتور علی رغم مواد بدبخت بسیار باشکوه هستند" ، در حالی که <<> اسکرین لند نوشت که آرتور "یکی از جذاب ترین کیسیان جوان است که تاکنون در فیلم دیکس. ژان پیروز است ؛ او نه به نظر می رسد و نه مانند قهرمان فیلم معمولی رفتار می کند. او دختر خوبی است - اما لحظات خود را دارد. " موفقیت گرم شدن منجر به عقد آرتور با عقد قراردادی سه ساله با استودیو شد که به زودی به نام پارامونت پیکچرز شناخته می شود ، با قیمت 150 دلار در هفته.

انتقال به صدا فیلم

با ظهور مکالمه ها در اواخر دهه 1920 ، آرتور در میان بسیاری از بازیگران صفحه صامت Paramount Pictures بود که در ابتدا تمایلی به سازگاری با فیلم های صوتی نداشت. وی وقتی فهمید که اشتیاق فیلم های صوتی مرحله ای نیست ، با مربی صدا روی پومرو دیدار کرد. این صدای متمایز و گلوی او بود - علاوه بر برخی آموزش های مرحله ای در برادوی در اوایل دهه 1930 - که در نهایت به او در تبدیل شدن به یک ستاره در گفتگوها کمک کرد. با این حال ، در ابتدا کارگردان ها را از انتخاب وی در فیلم ها باز داشت. در مکالمات اولیه او ، این صدای "گلو" هنوز گم شده است و هنوز مشخص نیست که آیا هنوز ظهور نکرده است یا اینکه او آن را پنهان کرده است. اولین فیلم پر حرف او پرونده قتل قناری (1929) بود که در آن در کنار ویلیام پاول و لوئیز بروکس همبازی شد. آرتور فقط تعداد کمی از فیلم را تحت تأثیر قرار داد و بعدا ادعا کرد که در آن زمان او "یک بازیگر زن بسیار ضعیف بود ... به شدت مضطرب بود که پیشرفت کند ، اما ... تا آنجا که به آموزش واقعی مربوط می شود" بی تجربه است. "

در سالهای اولیه تصاویر گفتگو ، پارامونت به دلیل عقد قرارداد با بازیگران برادوی با آوازهای باتجربه و مراجع چشمگیر شناخته شده بود. آرتور در میان این بازیگران نبود و او برای شناخت در صنعت فیلم تلاش می کرد. درگیری شخصی وی با افزایش مدیر اجرایی پارامونت ، دیوید او. سلزنیک - علی رغم رابطه اش با ایرن مایر سلزنیک - قابل توجه بود. او را روی نقشه قرار دادند و به عنوان یکی از WAMPAS Baby Stars در سال 1929 انتخاب شد. به دنبال یک B-Western ساکت به نام Stairs of Sand (1929) ، او هنگام بازی در نقش زن ، برخی اخطارهای مثبت دریافت کرد در تولید فاخر "دکتر مرموز دکتر فو منچو" (1929) پیشگام شد. کارهای تبلیغاتی بیشتری به آرتور داده شد ، که او آنها را انجام می داد ، حتی اگر از عکس گرفتن از عکس و مصاحبه بیزار بود.

آرتور "از طریق سلزنیک" "بهترین نقش تا به امروز" خود را در مقابل سمبل جنسی معروف کلارا بو دریافت کرد فیلم صوتی اولیه بچه شنبه شب (1929). تصور می شد که از بین دو نقش اصلی زن ، "آرتور" قسمت بهتری دارد و ادوارد ساترلند کارگردان فیلم ادعا می کند که "آرتور آنقدر خوب بود که مجبور شدیم برش و برش دهیم تا جلوی سرقت تصویر را بگیرد" از Bow. در حالی که برخی استدلال می کردند که بو از داشتن "قسمت بهتر" از آرتور کینه گرفته است ، بوو آرتور را تشویق کرد تا بیشترین استفاده را از این تولید ببرد. آرتور بعداً تجربه کار خود با Bow را تحسین کرد: "بسیار سخاوتمندانه ، بدون تعارف و هیچ چیز دیگری بود. او برای من فوق العاده بود." این فیلم با موفقیت متوسطی روبرو شد و نیویورک تایمز نوشت که این فیلم "صرفاً امری عادی بود ، اگر ژان آرتور نبود که با مهارت زیادی در نقش خواهر گربه بازی می کرد."

به دنبال نقشی در Halfway to Heaven (1929) در مقابل بازیگر محبوب چارلز "بادی" راجرز (که تنوع اگر جایی جذابیت بیشتری پیدا کند) ، سلزنیک او را مامور بازی در نقش همسر ویلیام پاول در خیابان شانس کرد (1930). او کارگردان فیلم جان کرامول را تحت تأثیر قرار نداد ، که به بازیگر زن توصیه کرد به نیویورک برگردد زیرا این کار را در هالیوود انجام نمی دهد. تا سال 1930 ، رابطه او با سلزنیک پایان یافته بود و باعث شد حرفه اش در پارامونت لغزش کند. وی به دنبال رشته ای از "نقش های ابتکاری بی روح" در فیلم های متوسط ​​، در دسامبر 1930 با بازی در نقش مکمل در تولید ده روزه آهنگ بهار Pasadena Playhouse روی صحنه رفت. بازگشت به هالیوود ، آرتور در حال خراب شدن حرفه خود بود ، و سعی کرد موهای خود را بلوند رنگ کند و سعی کند تصویر خود را تقویت کند و از مقایسه با بازیگر موفق تر مری برایان جلوگیری کند. تلاش او نتیجه نداد: وقتی قرارداد سه ساله وی در پارامونت در اواسط سال 1931 به پایان رسید ، با اعلامیه ای از طرف پارامونت مبنی بر اینکه این تصمیم به دلیل عقب ماندگی های مالی ناشی از رکود بزرگ بود ، وی را آزاد کردند.

تصاویر برادوی و کلمبیا

در اواخر سال 1931 ، آرتور به شهر نیویورک بازگشت ، جایی که یک عامل برادوی آرتور را با اقتباس از Lysistrata که در تئاتر Riviera در 24 ژانویه 1932. چند ماه بعد ، او اولین بار در برادوی در امور خارجه مقابل Dorothy Gish و Osgood Perkins بازی کرد. حتی اگر نمایشنامه پس از بیست و سه اجرا خوب پیش نرفت و بسته شد ، منتقدان تحت تأثیر کار او روی صحنه قرار گرفتند. وی بعداً در فیلم مردی که سر خود را پس گرفت که در 8 سپتامبر 1932 در تئاتر برادورست افتتاح شد به دلیل اکثراً اخطارهای مختلفی راجع به آرتور برنده شد و برنده جایزه زن شد. به سرعت متوقف شود آرتور برای تعطیلات به کالیفرنیا بازگشت و در فیلم RKO گذشته ماری هولمز (1933) ، اولین فیلم پس از دو سال ، ظاهر شد.

بازگشت به برادوی ، آرتور همچنان در نمایش های کوچکی ظاهر شد که کمتر مورد توجه قرار گرفتند. منتقدان همچنان در بررسی های خود به تمجید از او پرداختند. گفته شده است که در این دوره ، آرتور برای اولین بار در کار بازیگری خود اعتماد به نفس پیدا کرد. آرتور درباره تضاد بین فیلم های هالیوود و نمایش های نیویورک اظهار داشت:

من فکر نمی کنم هالیوود مکانی برای خودت باشد. فرد باید قبل از آمدن به هالیوود خود را پیدا کند. در صحنه متوجه شدم که در دنیای دیگری قرار دارم. فرد حساب کرد. کارگردان من را تشویق کرد و من یاد گرفتم که چگونه خودم باشم .... یاد گرفتم با مخاطبان روبرو شوم و آنها را فراموش کنم. برای دیدن چراغ های جلو و نه دیدن آنها. برای اندازه گیری واکنشهای صدها نفر و در عین حال کاملاً خودم را به نقشی انداختم که از واکنش آنها غافل شدم.

پرده بلند می شود که از اکتبر تا دسامبر 1933 ، اولین نمایشنامه آرتور در برادوی بود که وی در آن مرکز توجه قرار گرفت. با رزومه بهبود یافته ، او در اواخر سال 1933 به هالیوود بازگشت و چندین پیشنهاد قرارداد را رد کرد تا اینکه از او خواستار ملاقات با یک مدیر اجرایی از کلمبیا پیکچرز شد. آرتور موافقت کرد که در فیلمی به نام "گرداب" (1934) بازی کند و در طول تولید به او یک قرارداد طولانی مدت پیشنهاد شد که نوید ثبات مالی را برای او و والدینش می داد. آرتور حتی اگر مردد بود که از کار در صحنه خود منصرف شود ، در 14 فوریه 1934 قرارداد 5 ساله را امضا کرد.

در 1935 ، در سن 34 سالگی ، آرتور در مقابل ادوارد ج. رابینسون در مسخره گانگستر بازی کرد گفتگوی کل شهر نیز به کارگردانی فورد و محبوبیت وی رو به افزایش است. این اولین باری بود که آرتور دختری سخت کوش و با قلبی از طلا را به تصویر می کشد ، نوع نقشی که برای بقیه کار خود با آن در ارتباط است. او از تجربه بازیگری و کار در کنار رابینسون ، که در بیوگرافی خود اظهار داشت که "کار با آرتور کار کردن و شناختن آن" یک لذت است ، لذت برد. در زمان اکران فیلم ، موهای او ، که به طور طبیعی در تمام دوره فیلم های صامت در زندگی حرفه ای خود ، سبزه بود ، بلوند سفید شده بود و بیشتر به همین ترتیب باقی می ماند. وی به خاطر مانور تقریباً منحصراً از سمت چپ از عکس و فیلمبرداری شهرت داشت. آرتور احساس کرد که سمت چپ او بهترین طرف او است و سخت تلاش کرد تا آن را جلوه دهد. کارگردان فرانک کاپرا توصیف تهیه کننده هری کوه را از مشخصات ناموزون ژان آرتور به خاطر آورد: "نیمی از آن فرشته است و نیمی دیگر اسب." چند فیلم بعدی او ، Party Party (1935) ، قهرمان عمومی شماره 1 (1935) و اگر فقط می توانستید آشپزی کنید (1935) ، با موفقیت "صحبت کردن در کل شهر" مطابقت نداشت ، اما همه آنها نظرات مثبتی را برای بازیگر به ارمغان آوردند. در بررسی خود برای نیویورک تایمز ، آندره سنوالد منتقد از عملکرد آرتور در قهرمان قهرمان شماره 1 ستایش کرد و نوشت که "او تغییر تازه ای نسبت به روزمره است" دختر به عنوان جوزف کالایا در بخش خودش است. " منتقد دیگری درباره عملکرد او در اگر فقط می توانی آشپزی کنی نوشت: "برجسته در حالی که او بدون زحمت از کمدین جذاب به یک رمانتیک زیبا می رود." با آوازه مشهور شدن خود ، آرتور توانست چندین امتیاز قراردادی از قبیل فیلمنامه و تأیید کارگردان و حق ساخت فیلم برای استودیوهای دیگر از هری کوه بگیرد.

نقطه عطف کارنامه آرتور بود هنگامی که او توسط فرانک کاپرا برای بازی در آقای انتخاب شد اعمال به شهر می رود کاپرا او را در هجوم روزانه فیلم گرداب در سال 1934 مشاهده کرده بود و کوهن را متقاعد کرده بود که استودیوی کلمبیا برای فیلم بعدی خود او را به عنوان یک روزنامه نگار سرسخت که عاشق یک میلیونر کدو تنبل می شود ، برای فیلم بعدی خود امضا کند. حتی اگر بعداً چند نفر از همكاران به خاطر آوردند كه آرتور در هنگام تولید از شدت ترس در مرحله تولید نگران بود ، آقای Deeds مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و وی را به سمت ستاره بین المللی سوق داد. تنها در سال 1936 ، وی 119000 دلار درآمد کسب کرد که بیش از رئیس جمهور ایالات متحده و بازیکن بیس بال لو گوهریگ بود. با شهرت نیز مورد توجه رسانه ها قرار گرفت ، چیزی که آرتور بسیار دوست نداشت. او در هیچ اجتماع اجتماعی مانند مهمانی های رسمی در هالیوود شرکت نمی کرد و هنگام کار با مصاحبه گر سخت کار می کرد. او را گرتا گاربو آمریکایی نامیدند - که به زندگی منزوی خود نیز شهرت داشت - و مجله Movie Classic در سال 1937 درباره وی نوشت: "با گاربو در مصاحبه ها با صدای بلند صحبت می کند ، مطبوعات را دریافت می کند و حتی استقبال می کند فرصتی گاه به گاه برای گفتن گفته های او در چاپ های عمومی ، کف دست گریزان در میان ستارگان صفحه اکنون به ژان آرتور می رسد. "

فیلم بعدی آرتور "خانم سابق" بود. بردفورد (1936) ، با قرض به RKO Pictures ، که در آن وی با اصرار وی در مقابل ویلیام پاول بازی کرد و امیدوار بود که پس از آن مرخصی طولانی مدت داشته باشد. کوهن اما او را به دو تولید دیگر رساند ، ماجراجویی در منهتن (1936) و بیش از یک وزیر (1936). هیچ یک از این دو فیلم توجه زیادی را به خود جلب نکردند. در مرحله بعد ، دوباره بدون مکث ، دوباره با کوپر تیم شد و با بازی Calamity Jane در فیلم Cecil B. DeMille The Plainsman (1936) با وام دیگری ، این بار برای Paramount Pictures بازی کرد. آرتور ، که پس از مای وست دومین گزینه ده میل بود ، کلامیتی جین را تاکنون نقش مورد علاقه خود توصیف کرد. پس از آن ، او به عنوان یک دختر کارگر ، نقش معمول خود ، در کمدی پیچ گوشتی میچل لایسن ، زندگی آسان (1937) ، با ری میلاند ظاهر شد. او این کار را با یک کمدی پیچ گوشتی دیگر دنبال کرد ، کاپرا تو نمی توانی با خودت بروی که او را با جیمز استوارت تیم کرد. این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم شد و آرتور بیشترین صدور صورت حساب را داشت.

درخواست تجدید نظر در گیشه او تا آن زمان بسیار قدرتمند بود به طوری که وی یکی از چهار نامزد نهایی نقش اسکارلت اوهارا در فیلم بود. با باد رفته (1939). تهیه کننده فیلم ، دیوید او سلزنیک ، در اواخر دهه 1920 وقتی هر دو با پارامونت پیکچرز بودند ، برای مدت کوتاهی با آرتور رابطه عاشقانه برقرار کرده بود. آرتور برای کار با آقای فرانک کاپرا و استوارت دوباره کارگردانی کرد اسمیت به واشنگتن می رود (1939) ، آرتور بار دیگر به عنوان یک زن کارگر انتخاب شد ، این بار کسی که به آقای اسمیت ساده لوح راههای واشنگتن دی سی را آموزش می دهد

آرتور به بازی در فیلم ادامه داد فیلم هایی از جمله Only Angels Have Wings هاوارد هاوکس (همچنین 1939) ، با علاقه کری گرانت ، "بحث شهر" (1942) ، به کارگردانی جورج استیونز (با بازی کری گرانت و رونالد کلمن ، که برای تنها بار با هم کار می کردند ، به عنوان دو نفر برجسته آرتور) ، و دوباره برای استیونس به عنوان یک کارمند دولت در The More the Merrier (1943) ، که آرتور برای آن نامزد شد جایزه اسکار بهترین بازیگر زن (باخت به جنیفر جونز برای آواز برنادت ). در نتیجه مشاجره با رئیس استودیو هری کوه ، هزینه او برای "بحث شهر" (1942) فقط 50،000 دلار بود ، در حالی که همبازیان مرد او گرانت و کلمن هرکدام بالغ بر 100000 دلار دریافت کردند. آرتور تا اواسط دهه 1940 ، هنگامی که استودیو را ترک کرد ، ستاره برتر کلمبیا بود و ریتا هیورث بزرگترین نام استودیو را به عهده گرفت. استیونز او را "یکی از بهترین فیلمهای کمدی که تاکنون دیده است" خوانده است ، در حالی که کاپرا او را "بازیگر محبوب من" می داند.

بعدها شغل

آرتور هنگام عقد قرارداد بازنشسته شد کلمبیا پیکچرز در سال 1944 منقضی شد. گفته می شود او با فریاد "من آزادم ، آزادم!" از خیابان های استودیو دوید. برای چندین سال آینده ، او تقریباً همه پیشنهادات فیلم را رد کرد ، از این دو استثنا being یک کار خارجی (1948) بیلی وایلدر ، که در آن او به عنوان یک نماینده کنگره و رقیب مارلین دیتریش بازی می کرد ، و به عنوان یک خانه دار همسر در کلاسیک وسترن شین (1953) ، که معلوم شد بزرگترین موفقیت در باکس آفیس زندگی حرفه ای او است. دومی آخرین فیلم او بود و تنها فیلم رنگی که در آن حضور داشت.

کار آرتور پس از بازنشستگی در تئاتر متناوب بود ، که تا حدودی به دلیل ناراحتی و ناراحتی او از کار در جمع محدود شد. کاپرا ادعا کرد که در صحنه رختکن خود بین صحنه ها استفراغ می کند ، اما هر بار برای انجام برداشتی بدون نقص ظاهر می شود. مطابق بیوگرافی جان اولر ، ژان آرتور: بازیگری که هیچ کس نمی دانست (1997) ، آرتور به نوعی ترس صحنه ای مبتلا شد که با انواع بیماریهای روان تنی همراه است. یک نمونه بارز آن در سال 1945 بود ، زمانی که او به عنوان بازیگر اصلی گارسون کانین انتخاب شد ، "دیروز متولد شد". اعصاب و ناامنی او را بهتر کرد و قبل از رسیدن به برادوی تولید را رها کرد و جودی هولیدی را که در آن زمان ناشناخته بود ، برای شرکت در آن باز کرد.

او در برادوی یک پیروزی بزرگ کسب کرد 1950 ، با بازی در اقتباس لئونارد برنشتاین از پیتر پان ، با بازی در نقش شخصیت اصلی ، تقریباً 50 ساله بود. او در ساخت 1954 صحنه جورج برنارد شاو ، نقش هم نام خود ، Joan of Arc را بازی کرد سنت ژوان اما او بعد از یک شکست عصبی و درگیری با کارگردان هارولد کلورمن بازی را ترک کرد.

بازنشستگی

بعد از شین و نمایش برادوی جوان آرک ، آرتور به مدت 12 سال بازنشسته شد. در سال 1965 ، او در اپیزود به تجارت نمایش بازگشت. در سال 1966 ، آرتور بسیار منزوی نقش پاتریشیا مارشال ، وكیل ، را در تلوزیون تلویزیون خودش ، نمایش ژان آرتور به عهده گرفت ، كه پس از تنها 12 قسمت توسط CBS در اواسط فصل لغو شد. رون هارپر نقش پسرش ، وکیل پل مارشال را بازی کرد.

در سال 1967 ، آرتور مجدداً به برادوی برگشت تا در نقش یک چرخنده غرب میانه ظاهر شود که با گروهی از هیپی ها در نمایش فرار از استفانی بلیک همراه می شود. ویلیام گلدمن در کتاب فصل این فاجعه را بازسازی کرد که سرانجام در هنگام پیش نمایش ها وقتی که آرتور از ادامه کار خودداری کرد ، تعطیل شد.

آرتور تصمیم گرفت ابتدا درام را آموزش دهد ، ابتدا در کالج واسار و سپس دانشکده هنرهای کارولینای شمالی. هنگام تدریس در واسار ، وی اجرای صحنه ای کاملاً سرسام آور را متوقف کرد و توجه دانش آموزان را به درخت بزرگی که در خارج از پنجره فضای اجرا در حال رشد است ، معطوف کرد و به دانشجویان در مورد هنر بازیگری ناتورالیست توصیه کرد: "کاش مردم می دانستند چگونه باشند مردم و همچنین آن درخت می داند که چگونه یک درخت باشد. "

دانش آموزان وی در واسار شامل مریل استریپ جوان بودند. آرتور خیلی زود استعداد و توانایی استریپ را تشخیص داد و پس از تماشای بازی او در یک نمایش واسار ، آرتور گفت که "این مانند تماشای یک ستاره فیلم است."

آرتور در حالی که در کارولینای شمالی زندگی می کرد ، در سال 1973 اخبار صفحه با دستگیری و زندانی شدن به دلیل تعدی به اموال همسایه برای دلجویی از سگی که احساس می کرد بدرفتاری می کند. آرتور که عاشق حیوانات کل زندگی خود بود ، گفت بیش از مردم به آنها اعتماد دارد. وی محکوم شد ، به جریمه 75 دلار و سه سال زندان مشروط محکوم شد.

آرتور نقش مبلغ زن را در "افق گمشده" (1973) ، بازسازی موسیقی ناموفق 1937 ، رد کرد. فیلم فرانک کاپرا به همین نام. سپس ، در سال 1975 ، نمایش برادوی اولین دوشنبه در ماه اکتبر ، در مورد اولین زنی که به دادرسی دادگاه عالی رسید ، به ویژه با در نظر گرفتن آرتور نوشته شد ، اما او بار دیگر تسلیم وحشت شدید صحنه شد ، و پس از ترک خانه نمایش کلیولند ، مدت کوتاهی تولید خود را به خارج از شهر متوقف کرد. این نمایش با بازی جین الكساندر در نقش در نظر گرفته شده برای آرتور ادامه یافت.

بعد از حادثه دوشنبه اول اکتبر ، آرتور سپس برای همیشه بازنشسته شد و به خانه خود در کنار اقیانوس در کارمل عقب نشینی کرد ، کالیفرنیا ، مصممانه مصممانه را رد می کند تا اینکه مقاومت وی ​​توسط نویسنده کتابی در مورد کاپرا شکسته شد. آرتور یک بار معروف گفت که ترجیح می دهد گلو شکسته شود تا مصاحبه.

آرتور دموکرات بود و از مبارزات انتخاباتی آدلای استیونسون در انتخابات ریاست جمهوری سال 1952 حمایت کرد.

ازدواج

اولین ازدواج آرتور با جولیان آنکر عکاس در سال 1928 پس از یک روز لغو شد. وی در سال 1932 با تهیه کننده فرانک راس جونیور ازدواج کرد. آنها در سال 1949 طلاق گرفتند. وی از طرف هیچ یک از فرزندان فرزندی نداشت.

مرگ

آرتور در 19 ژوئن 1991 در اثر نارسایی قلبی درگذشت. سن 90 سالگی. هیچ مراسم تشییع جنازه ای برگزار نشده است. او سوزانده شد و بقایای او در سواحل پوینت لوبوس ، کالیفرنیا پراکنده شد.

میراث

پس از مرگ ، چارلز چاپلین ، منتقد فیلم ، موارد زیر را در لوس نوشت آنجلس تایمز :

حداقل برای یک نوجوان در یک شهر کوچک (هرچند من مطمئن هستم که تعداد زیادی از ما بودیم) ، ژان آرتور به شدت پیشنهاد کرد که زن ایده آل می تواند باشد - باید باشد - با توجه به روح او و همچنین زیبایی او… مفهوم زن به عنوان یک دوست و محرم ، و همچنین کسی که از او خواستگاری کرده اید و در مورد او آجیل بودید ، کسی که زیبایی واقعی او داخلی بود نه خارجی ، به عنوان یک امکان کامل در آمد ژان آرتور را تماشا کرد.

ژان آرتور به دلیل سهم خود در صنعت فیلم سازی ، ستاره ای در پیاده روی مشاهیر هالیوود در 6333 بلوار هالیوود دارد دهلیز ژان آرتور هدیه او به موسسه مطالعات بین المللی مونتری در مونتری ، کالیفرنیا بود.

در 2 مه 2015 ، شهر پلاتسبورگ ، نیویورک ، با اهدا pla لوح در جلوی خانه از وی تجلیل کرد. جایی که وی متولد شد (خیابان بلوط 94).

در 9 اکتبر 2019 ، پلاتسبورگ از یک نقاشی دیواری بزرگ از این هنرپیشه هنرپیشه توسط براندون پالمر آنجل در دیواری در پشت ساختمان بانک در خیابان 30 برینکرهوف رونمایی کرد.

از سال 2019 ، مرکز خوش آمدید Adirondacks در نزدیکی خروجی 18 در مسیرهای شمال منتهی به Northway (I-87) در کوئینزبری ، نیویورک ، پلاک زمینی ژان آرتور ، در میان افراد مشهور دیگر منطقه Adirondacks ، به عنوان بخشی از پیاده روی مشاهیر Adirondacks ، از لحاظ سبک شبیه پیاده روی مشاهیر هالیوود در لس آنجلس است.

فیلمبرداری

حضور در رادیو




A thumbnail image

ژاکلین اندرسون

ژاکلین اندرسون ژاکلین باکینگهام اندرسون (متولد 4 مارس 1975) بازیگر و کارآفرین …

A thumbnail image

ژان آکر

ژان اکر ژان آکر (متولد هریت آکرز ؛ 23 اکتبر 1893 - 16 آگوست 1978) بازیگر …

A thumbnail image

ژان آلیسون

ژان آلیسون ژان آلیسون (24 اکتبر 1929) بازیگر آمریکایی است. او در دهه 1950 تا …