مکل اتیوپی

thumbnail for this post


جنگ اول ایتالیا و اتیوپی

پیروزی اتیوپی

  • معاهده آدیس آبابا

ایتالیا

  • اریتره ایتالیا

196000

  • 100000 با سلاح گرم ، استراحت با کمان ، نیزه و شمشیر
  • v
  • t
  • e
  • حلایی
  • Coatit
  • Sanafe
  • دبرا آیلا
  • امبا آلاگی
  • مکله
  • ادوا
  • تیگری
  • v
  • t
  • e
  • آفریقای جنوبی (1879)
  • جنوبی آفریقا (1880)
  • تونس (1881)
  • سودان (1881)
  • مصر (1882)
  • واسولو (1883)
  • ماداگاسکار (1883)
  • اریتره (1885)
  • استوا (1886-1889)
  • کنگو (1895)
  • Dahomey (1890)
  • Mashonaland (1890)
  • Katanga (1891−92)
  • Dahomey (1892)
  • Matabeleland (1893) )
  • مراکش (1893)
  • واسولو (1894)
  • اشانتی (1895)
  • اتیوپی (1895)
  • Matabeleland (1896)
  • زنگبار (1896)
  • بنین (1897)
  • واسو ulou (1898)
  • چاد (1887–1920)
    • Voulet - Chanoine
    • Kousséri
    • Wadai
  • فشودا (1898)
  • آفریقای جنوبی (1899)
  • سومالی لند (1900)
  • آرو (1901)
  • آنگولا (1902)
  • نامیبیا (1904)
  • تانگانیکا (1905)
  • مراکش (1905)
  • آفریقای جنوبی (1906) ))
  • Mufilo (1907)
  • مراکش (1909)
  • Ouaddai (1909)
  • مراکش (1911)
    • Agadir
  • لیبی (1911)
  • آفریقای جنوبی (1914)
  • دارفور (1916)
    • Voulet - Chanoine
    • Kousséri
    • Wadai
    • Agadir

    جنگ اول ایتالیا و اتیوپی از سال 1895 تا 1896 بین ایتالیا و اتیوپی انجام شد. این جنگ از معاهده مناقشه ووچاله سرچشمه گرفت ، ایتالیایی ها ادعا کردند که اتیوپی را به یک محافظ ایتالیایی تبدیل کرده است. جنگ گسترده ای در سال 1895 آغاز شد و نیروهای ایتالیایی اریتره ایتالیا موفقیت اولیه را کسب کردند تا اینکه نیروهای اتیوپی با ضد حمله به مواضع ایتالیا و محاصره قلعه مکه ایتالیا ، مجبور به تسلیم شدند.

    شکست ایتالیا پس از نبرد Adwa رخ داد ، جایی که ارتش اتیوپی با سرعتی بسیار زیاد از سربازان ایتالیایی و آسکاریس اریتره یک ضربه قاطع وارد کرد و عقب نشینی آنها را به اریتره مجبور کرد. برخی از مردم اریتره نیز که توسط اتیوپیایی ها به عنوان خائن شناخته می شدند ، دستگیر و مثله شدند. این جنگ با معاهده آدیس آبابا به پایان رسید. از آنجا که این یکی از اولین پیروزی های قاطع نیروهای آفریقایی بر یک قدرت استعماری اروپایی بود ، این جنگ به نماد برجسته پان آفریقایی تبدیل شد و تا سال 1936 حاکمیت اتیوپی را تأمین کرد.

    مطالب

    • 1 پیشینه
    • 2 پیمان ووشاله
    • 3 مبارزات آغازین
    • 4 نبرد ادوا
    • 5 وحدت ملی ایجاد شده توسط منلیک II
    • 6 نتیجه و پیامدها
    • 7 گالری
    • 8 همچنین به
    • 9 یادداشت
    • 10 منابع مراجعه کنید

    پیشینه

    خدیو مصر اسماعیل پاشا ، معروف به "اسماعیل باشکوه" به عنوان بخشی از تلاش های خود برای دادن آفریقایی به مصر ، اریتره را فتح کرده بود. امپراتوری اسماعیل سعی کرده بود که این پیروزی را با اتیوپی دنبال کند ، اما تلاش مصریان برای فتح آن قلمرو با شکست تحقیرآمیز پایان یافت. پس از ورشکستگی مصر در سال 1876 و متعاقب آن شورش انصار به رهبری مهدی در سال 1881 ، موقعیت مصر در اریتره ناامیدکننده بود و نیروهای مصر سالها قطع و پرداخت نشده بودند. مصریان تا سال 1882 که انگلیس مصر را اشغال کرد ، از سودان و اریتره خارج شدند. هدف اصلی سیاست خارجی فرانسه تا سال 1904 کاهش قدرت انگلیس در مصر و بازگرداندن آن به جایگاه خود در حوزه نفوذ فرانسه بود و در سال 1883 فرانسوی ها مستعمره سومالی لند فرانسه را ایجاد کردند که امکان ایجاد پایگاه دریایی فرانسه را فراهم کرد. در جیبوتی در دریای سرخ. افتتاح کانال سوئز در سال 1869 شاخ آفریقا را به منطقه ای بسیار استراتژیک تبدیل کرده بود زیرا نیروی دریایی مستقر در شاخ می توانست از هرگونه حمل و نقل بالا و پایین دریای سرخ جلوگیری کند. با ساختن پایگاه های دریایی در دریای سرخ که می توانست حمل و نقل انگلیس در دریای سرخ را رهگیری کند ، فرانسوی ها امیدوار بودند که ارزش کانال سوئز را برای انگلیسی ها کاهش دهند و بنابراین آنها را از مصر خارج کنند. یک مورخ فرانسوی در سال 1900 نوشت: "اهمیت جیبوتی تقریباً فقط در منحصر به فرد بودن موقعیت جغرافیایی آن است ، که این امر آن را به یک بندر ترانزیتی و آبادی طبیعی برای مناطقی تبدیل می کند که دارای جمعیتی بیش از قلمرو خود هستند ... استانهای غنی اتیوپی مرکزی. " هارولد مارکوس ، مورخ انگلیسی ، برای فرانسوی ها خاطرنشان کرد: "اتیوپی نشان دهنده ورودی دره نیل بود ؛ اگر او می توانست بر اتیوپی سلطه یابد ، رویای او از امپراتوری آفریقای غربی به شرق فرانسه به واقعیت نزدیکتر خواهد بود". در پاسخ ، انگلیس به طور مداوم از جاه طلبی های ایتالیا در شاخ آفریقا به عنوان بهترین راه برای دور نگه داشتن فرانسوی ها حمایت کرد.

    در 3 ژوئن 1884 ، معاهده هیوت بین انگلیس ، مصر و اتیوپی امضا شد که به اتیوپی ها اجازه می داد تا مناطقی از اریتره را اشغال کنند و به کالاهای اتیوپی اجازه می دهد بدون مالیات از ماساوا خارج و خارج شوند. از نظر انگلیس ، جایگزینی مصری ها در اریتره بسیار نامطلوب بود زیرا این امر به فرانسوی ها اجازه می دهد پایگاه های دریایی بیشتری در دریای سرخ داشته باشند که می تواند با استفاده از کانال سوئز در حمل و نقل انگلیس تداخل داشته باشد ، و چون انگلیس این کار را نکرد آنها خواهان بار مالی حاکم بر اریتره هستند ، آنها به دنبال قدرت دیگری برای جایگزینی مصری ها بودند. به نظر می رسید که پیمان هیوت نشان می دهد که اریتره با خروج مصریان از حوزه نفوذ اتیوپی سقوط خواهد کرد. پس از تشویق امپراتور یوهانس چهارم برای جابجایی مصری ها به اریتره ، لندن تصمیم گرفت ایتالیایی ها را به اریتره منتقل کنند. آگوستوس ویلد در تاریخ خود در اتیوپی نوشت: "انگلیس از پادشاه جان تا زمانی که او از هر خدمتی استفاده می کرد استفاده کرد و سپس او را به رحمت مهربان ایتالیا انداخت ... این یکی از بدترین بخشهای تجاری ما از بسیاری از ما در آفریقا مقصر بوده ایم ... یکی از ناپسندترین نیش های خیانت ". پس از آنکه فرانسوی ها به طور غیرمنتظره تونس را در سال 1881 به حمایت خود تبدیل کردند ، اظهار نظر خشمگینانه در ایتالیا در مورد به اصطلاح " Schiaffo di Tunisi " ("سیلی تونس") ، سیاست خارجی ایتالیا بسیار ضد -فرانسوی ، و از نظر انگلیس بهترین راه برای اطمینان از دور ماندن بندرهای اریتره در دریای سرخ ، مهاجرت سرسخت ایتالیایی های ضدفرانسوی بود. در سال 1882 ، ایتالیا به اتحاد سه گانه پیوست و با اتحاد خود با اتریش و آلمان علیه فرانسه.

    در 5 فوریه 1885 نیروهای ایتالیایی برای جایگزینی مصری ها در ماساوا فرود آمدند. دولت ایتالیا نیز به نوبه خود از آغاز سیاست امپریالیستی برای منحرف کردن مردم خود از شکست در ایتالیا ، بیشتر خوشحال بود. در سال 1861 ، اتحاد ایتالیا قرار بود آغاز یک دوره جدید با شکوه در زندگی ایتالیایی باشد ، و بسیاری از ایتالیایی ها ناامید کننده بودند که دریافتند در پادشاهی جدید ایتالیا چیز زیادی تغییر نکرده است ، زیرا اکثریت قریب به اتفاق ایتالیایی ها هنوز در آن زندگی می کنند فقر شدید برای جبران خسارت ، یک روحیه شوونیستی در میان طبقات بالای ایتالیا بیداد می کرد و روزنامه ایل دیریتو در سرمقاله نوشت: "ایتالیا باید آماده باشد. سال 1885 به عنوان یک قدرت بزرگ سرنوشت او را رقم خواهد زد. احساس مسئولیت دوران جدید ضروری است ؛ و دوباره تبدیل به مردان نیرومندی می شویم که با عشق مقدس میهن ، همه ایتالیا ، در قلب ما از هیچ چیز نمی ترسند ". در طرف اتیوپی ، جنگهایی که امپراتور یوهانس ابتدا در دهه 1870 علیه مصریان متجاوز و سپس بیشتر علیه دولت مهدیه سودان در دهه 1880 انجام داده بود ، توسط وی به عنوان جنگهای مقدس به افراد خود ارائه شده بود در دفاع از مسیحیت ارتدکس در برابر اسلام ، تقویت اعتقاد اتیوپی مبنی بر اینکه کشور آنها سرزمینی با فضیلت و مقدس است. مبارزه با انصار از سودان ، روابط یوهانس با ایتالیایی ها را پیچیده کرد ، و او گاهی اوقات از آنها می خواست اسلحه برای جنگیدن با "انصار" در اختیار او قرار دهد و بار دیگر در مقابل ایتالیایی ها مقاومت کرد و پیشنهاد داد در 18 ژانویه 1887 ، در روستایی به نام Saati ، یک گروه پیشرو ارتش ایتالیا در یک درگیری ، اتیوپیایی ها را شکست داد ، اما با برتری عددی پایان یافت اتیوپیایی ها پس از عقب نشینی ایتالیایی ها در Saati در مقابل تعداد دشمن. حدود 500 سرباز ایتالیایی تحت سرهنگ دو کریستوفوریس به همراه 50 نفر از نیروهای کمکی اریتره برای حمایت از پادگان محاصره شده در ساعتی اعزام شدند. دی کریستوفوریس در دوگالی در حالی که به Saati می رفت ، توسط یک نیروی اتیوپیایی تحت کمیت راس آلولا ، که مردان مسلح با نیزه های او ، به طرز ماهرانه ای ایتالیایی هایی را که به یک تپه و سپس به یک تپه بالاتر بالاتر می رفتند ، محاصره کرد. پس از اتمام مهمات ایتالیایی ها ، راول آلولا به افراد خود دستور داد تا اتهام بزنند و اتیوپیایی ها در اقدامی که سرنیزه ها را علیه نیزه ها نشان می داد ، به سرعت ایتالیایی ها را تحت فشار قرار دادند. نبرد دوگالی با از دست دادن 23 افسر ایتالیایی ها و 407 درجه دیگر کشته شد. در نتیجه شکست در دوگالی ، ایتالیایی ها Saati را رها کرده و به سواحل دریای سرخ عقب نشینی کردند. روزنامه های ایتالیایی این نبرد را "قتل عام" خواندند و "Regio Esercito " را به دلیل اختصاص ندادن مهمات کافی به "چیستوفوریس" معاف کردند. در ابتدا ، امپراتور یوهانس را تشویق به انتقال به اریتره کرد و سپس ایتالیایی ها را به این کار تشویق کرد ، لندن فهمید که جنگ در حال ایجاد است و عمدتاً از ترس اینکه ایتالیایی ها واقعاً از دست می دهند ، تصمیم گرفت که میانجیگری کند.

    کنسول انگلیس در زنگبار ، جرالد پورتال ، در سال 1887 قبل از شروع جنگ برای میانجیگری بین اتیوپیایی ها و ایتالیایی ها اعزام شد. پورتال با یک کشتی مصری ، < که آن را "بخار کوچک ، کثیف و روغنی که به مقصد جده ، سوآکین و ماساوا حرکت می کرد ، حرکت کرد که در آن خیلی زود فهمیدیم همسفرهای ما از سوسک تشکیل شده اند" و دیگر حیوانات کوچکتر بیشمار ، گله گوسفند ، چند گاو ، خروس ، مرغ ، بوقلمون و غازهای زیاد و ده نفر از ماجراجویان یونانی بد ظاهر که همیشه مانند کرکس در اطراف لاشه مرده ظاهر می شوند هر زمان که احتمال وجود در شمال آفریقا شرکت کنید. " پورتال هنگام ملاقات با امپراتور یوهانس در 4 دسامبر 1887 هدایا و نامه ای از ملکه ویکتوریا به او هدیه داد که از او خواسته بود با ایتالیایی ها تسویه حساب کند. پورتال گزارش داد: "آنچه در ماه اوت یا سپتامبر ممکن بود ممکن باشد ، در ماه دسامبر غیرممکن بود ، در حالی که کل نیروهای عظیم موجود در این کشور قبلاً تحت اسلحه بودند ؛ و اکنون دیگر امیدی برای تعدیل رضایت بخش مشکلات بین ایتالیا نیست. و حبشه تا زمانی که مسئله برتری نسبی این دو ملت با توسل به ثروت جنگ تصمیم گرفته شود ... کسی که یک بار طبیعت تنگه ها ، دره ها و گردنه های کوهستانی در نزدیکی مرز حبشه را دیده باشد ، نمی تواند شک کند لحظه ای که هرگونه پیشروی توسط یک ارتش متمدن در برابر انبوهی متخاصم حبشی به بهای از دست دادن زندگی ترسناک در هر دو طرف انجام می شود. ... حبشی ها وحشی و غیرقابل اعتماد هستند ، اما همچنین توسط داشتن یک شهامت بی حد و حصر ، با بی اعتنایی به مرگ ، و یک غرور ملی که آنها را وادار می کند به هر انسانی که خوش شانس نبوده است که یک حبشه ای به دنیا بیاید ، نگاه کنند. پورتال با نوشتن اینکه ایتالیایی ها در آماده شدن برای جنگ با اتیوپی اشتباه می کنند ، پایان داد: "این داستان قدیمی و قدیمی است ، تحقیر دشمن جسور زیرا پوست او شکلاتی یا قهوه ای یا سیاه است و به دلیل اینکه افرادش دوره های ارتدوکس شلیک میدانی ، تمرین گردان ، یا "مانور پاییزی" را طی نکرده است ".

    شکست در دوگالی ایتالیایی ها را برای لحظه ای محتاط کرد ، اما در 10 مارس 1889 ، امپراتور یوهانس پس از درگذشت در نبرد با انصار مجروح شد و در بستر مرگ خود اعتراف کرد که راس منگشا ، پسر فرضی برادرش ، در واقع پسر خودش است و از او خواست که جانشین او شود. افشاگری که امپراطور با همسر برادرش خوابیده بود به شدت اتیوپی ارتدوکس را رسوا کرد ، و در عوض منلیک در 26 مارس 1889 به عنوان امپراطور اعلام شد. راس منگشا ، یکی از بزرگترین ها نجیب زادگان قدرتمند اتیوپی از عبور از جانشینی ناراضی بودند و برای مدتی با ایتالیایی ها علیه امپراتور منلیک متحد شدند. تحت نظام فئودالی اتیوپی ، هیچ ارتش پایداری وجود نداشت و در عوض ، اشراف به نمایندگی از امپراطور ارتشهایی را به پا می داشتند. در دسامبر 1889 ، ایتالیایی ها دوباره به داخل کشور پیشروی کردند و شهرهای آسمارا و کرن را گرفتند و در ژانویه 1890 آدووا را تصرف کردند. دوم ، با تسخیر Tigray و Amhara ، خود را امپراتور اتیوپی (یا "حبشه" ، به عنوان معمول در اروپا در آن زمان نامیده می شود) اعلام کرد. به سختی یک ماه بعد ، در تاریخ 2 مه وی قرارداد ایتالیا را با ایتالیایی ها امضا کرد ، که ظاهرا در ازای به رسمیت شناختن حکومت منلیک ، آنها بر اریتره ، ساحل دریای سرخ در شمال شرقی اتیوپی کنترل می کردند. منلیک دوم سیاست Tewodros II را برای ادغام اتیوپی ادامه داد.

    با این حال ، در پیمان دوزبانه همان حرف را به زبان ایتالیایی و امهری نگفته است. نسخه ایتالیایی "خودمختاری قابل توجهی" را که به ترجمه آمهاری نوشته شده است ، به اتیوپی ها نداد. در متن پیشین یک حراست ایتالیایی در اتیوپی تأسیس شد ، اما در نسخه آمهاریک صرفاً عنوان شده بود که منلیک می تواند با قدرت های خارجی تماس گرفته و از طریق ایتالیا امور خارجی را انجام دهد در صورت انتخاب. با این وجود دیپلمات های ایتالیایی ادعا کردند که متن اصلی آمهاریایی شامل این بند است و منلیک آگاهانه نسخه ای اصلاح شده از پیمان را امضا کرده است. در اکتبر 1889 ، ایتالیایی ها به دلیل پیمان ووشاله به همه دیگر دولت های اروپایی اطلاع دادند که اتیوپی اکنون به عنوان یک کشور تحت الحمایه ایتالیا قرار دارد و بنابراین سایر کشورهای اروپایی نمی توانند روابط دیپلماتیک با اتیوپی برقرار کنند. به استثنای امپراتوری عثمانی ، که هنوز ادعای خود را نسبت به اریتره حفظ کرده بود ، و روسیه ، که از تصویب یک ملت ارتدکس تحت سلطه یک ملت کاتولیک روم بدش می آمد ، همه قدرتهای اروپایی ادعای ایتالیا را در مورد یک کشور محافظت پذیرفتند.

    ادعای ایتالیا مبنی بر اینکه منلیک از تبدیل ماده XVII ملت خود به یک حفاظت از ایتالیا مطلع بوده بعید به نظر می رسد با توجه به اینکه امپراطور منلیک نامه هایی را برای ملکه ویکتوریا و امپراتور ویلهلم دوم ارسال کرده و در اوایل سال 1890 در پاسخ ها مطلع شده است که هیچ یک انگلیس و آلمان به دلیل ماده پانزدهم پیمان ووشاله ، مکاشفه ای که شوک بزرگی برای امپراتور ایجاد کرد ، نمی توانستند با اتیوپی روابط دیپلماتیک داشته باشند. نامه ویکتوریا مودبانه بود در حالی که نامه ویلهلم تا حدودی بی ادبانه تر بود و می گفت که شاه امبرتو اول دوست بزرگ آلمان بود و نقض محافظه کاری ایتالیا توسط منلیک توهین بزرگی به امبرتو بود و افزود که او هرگز نمی خواست بار دیگر از منلیک بشنود. علاوه بر این ، منلیک ایتالیایی نمی دانست و فقط متن امهری این پیمان را امضا می کرد ، زیرا اطمینان داشت که هیچ تفاوتی بین متون ایتالیایی و امهری قبل از امضا وجود ندارد. اختلافات بین متون ایتالیایی و امهری به دلیل وزیر ایتالیا در آدیس آبابا ، كنت پیترو آنتونلی بود كه از طرف دولت وی به وی دستور داده شده بود تا آنجا كه ممكن است در مذاكره با امپراطور منلیك قلمرو بدست آورد. با این حال ، آنتونلی با دانستن اینکه منلیک اکنون به عنوان پادشاه پادشاهان بر تخت سلطنت نشسته است و از موقعیتی مستحکم برخوردار است ، در شرایط غیرقابل پیش بینی مذاکره برای معاهده ای قرار گرفت که دولت خودش ممکن است آن را رد کند. بنابراین ، وی بیانیه ای را صادر کرد که باعث شد اتیوپی از حق خود برای انجام امور خارجه خود در ایتالیا صرف نظر کند تا راهی برای خشنودی مقامات مافوق خود باشد که در غیر این صورت او را فقط به دلیل دستیابی به دستاوردهای کوچک سرزمینی اخراج می کردند. آنتونلی به امهری تسلط داشت و با توجه به اینکه منلیک فقط متن امهری را امضا می کرد ، نمی توانست غافل باشد که نسخه امهری ماده XVII فقط بیان می کند که پادشاه ایتالیا خدمات دیپلمات های خود را به عنوان نماینده امپراتور اتیوپی قرار می دهد. اگر مایل بود او را در خارج از کشور قرار دهیم. هنگامی که زیر پاگذاشتن وی در سال 1890 با منلیک با خشم اعلام شد که هرگز استقلال کشورش را برای کسی امضا نخواهد کرد ، آنتونی که در اواسط 1890 آدیس آبابا را ترک کرد ، به نژادپرستی متوسل شد و به روسای برتر خود در رم گفت که چون منلیک یک سیاه پوست است ، بنابراین ذاتاً غیر صادق بود و طبیعی بود که امپراطور درباره محافظتی که ظاهراً ملت خود را به آن تبدیل کرده دروغ بگوید.

    فرانچسکو کریسپی ، نخست وزیر ایتالیا فوق امپریالیستی بود که معتقد بود دولت تازه اتحاد ایتالیا به این امر احتیاج دارد " عظمت امپراتوری دوم روم ". کریسپی معتقد بود شاخ آفریقا بهترین مکان برای ایتالیایی ها برای شروع ساختن امپراتوری جدید روم است. روزنامه نگار آمریکایی جیمز پری نوشت که "کریسپی احمق ، متعصب و بسیار خطرناکی بود". به دلیل امتناع اتیوپی از پایبندی به نسخه ایتالیایی این پیمان و با وجود معلولیت های اقتصادی در داخل ، دولت ایتالیا تصمیم گرفت که یک راه حل نظامی را برای اجبار اتیوپی به رعایت نسخه ایتالیایی این پیمان تصمیم بگیرد. با این کار ، آنها معتقد بودند که می توانند از تقسیمات درون اتیوپی بهره برداری کنند و با اتکا به برتری تاکتیکی و تکنولوژیکی ، هرگونه حقارت در تعداد را جبران کنند. تلاش امپراطور منلیک ، که به عنوان طرفدار فرانسه در لندن ، برای اتحاد اتیوپی و در نتیجه قرار دادن منبع کنترل رود نیل آبی تحت حاکمیت وی ، در وایتهال به عنوان تهدیدی برای حفظ مصر در حوزه نفوذ انگلیس تلقی می شد. با موفقیت روزافزون منلیک در اتحاد اتیوپی ، لندن فشار بیشتری را برای ایتالیایی ها ایجاد کرد تا ایتالیایی ها به داخل کشور بروند و یک بار برای همیشه اتیوپی را فتح کنند.

    پیشینه گسترده تر و اروپایی دیگری نیز وجود داشت: سه گانه اتحاد آلمان ، اتریش-مجارستان و ایتالیا تحت فشار انگلیس قرار گرفتند ، ایتالیا مورد محاکمه قرار گرفت. دو پروتکل مخفی انگلیس و ایتالیا در سال 1891 ، بیشتر اتیوپی را در حوزه نفوذ ایتالیا قرار داد. فرانسه ، یکی از اعضای اتحاد مخالف فرانسه و روسیه ، ادعاهای خاص خود را نسبت به اریتره داشت و با ایتالیا در حال کنار گذاشتن بر سر دست کشیدن از این ادعاها در ازای موقعیت امن تر در تونس بود. در همین حال ، روسیه در حال تهیه سلاح و سایر کمک ها به اتیوپی بود. این کشور تلاش می کرد تا در اتیوپی جای خود را بدست آورد و در سال 1894 پس از محکوم کردن پیمان ووشاله در ماه ژوئیه ، مأموریت اتیوپی را در سن پترزبورگ دریافت کرد و اسلحه و مهمات را به اتیوپی فرستاد. این حمایت پس از پایان جنگ نیز ادامه یافت. الكساندر بولاتوویچ نویسنده سفر روس كه به اتیوپی رفت تا به عنوان داوطلب صلیب سرخ با امپراطور منلیك خدمت كند ، در كتاب های خود تأكید كرد كه اتیوپی ها قبل از هر كدام از اروپایی ها به مسیحیت روی آورده اند ، اتیوپیایی ها را به عنوان یك مذهبی عمیق توصیف كرد. مردم مانند روس ها ، و استدلال کردند که اتیوپیایی ها "سطح فرهنگی پایین" سایر آفریقا را ندارند ، و آنها را برابر اروپایی ها می کند. آلمان و اتریش از متحد خود در ائتلاف سه گانه ایتالیا حمایت کردند در حالی که فرانسه و روسیه از اتیوپی حمایت کردند.

    مبارزات آغازین

    در سال 1893 ، منلیک قضاوت کرد که قدرت او بر اتیوپی امن است ، این معاهده را رد کرد. در پاسخ ، ایتالیایی ها فشارهای خود را به طرق مختلف از جمله الحاق سرزمین های کوچک مرزی با ادعای اصلی خود تحت معاهده ووچال افزایش دادند و در نهایت با یک کارزار نظامی به اوج خود رسیدند و از طریق رودخانه مارب به تیگرای (در مرز با اریتره) در دسامبر 1894. ایتالیایی ها انتظار داشتند که از قدرت های ناراضی مانند نگوس تکله حیمانوت از گوجام ، راس منگشا یوهانس و سلطان اوسا به آنها بپیوندند در عوض ، همه اقوام قومی Tigrayan یا Amharic به منظور نشان دادن ملی گرایی و احساس ضد ایتالیایی به طرف امپراطور منلیک هجوم آوردند ، در حالی که سایر افراد با وفاداری مشکوک (به عنوان مثال سلطان اوسا) توسط پادگان های امپراطوری تحت نظر بودند. در ژوئن 1894 ، راس منگشا و ژنرالهایش در آدیس آبابا ظاهر شده بودند و سنگهای بزرگی را که پیش از امپراطور منلیک رها می کردند حمل می کردند (حرکتی که نماد تسلیم در فرهنگ اتیوپی است). در اتیوپی ، جمله معروف در آن زمان چنین بود: "از گزش مار سیاه ، ممکن است شما معالجه شوید ، اما از گزش مار سفید ، هرگز بهبود نخواهید یافت." در اتیوپی وحدت ملی عظیمی به وجود آمد زیرا اشراف متخاصم مختلفی در پشت شاهنشاه تجمع کردند که اصرار داشتند اتیوپی ، برخلاف سایر ملت های آفریقا ، آزادی خود را حفظ کند و تحت ایتالیا قرار نگیرد. رقابت های قومی میان دجله ها و آمهارا که ایتالیایی ها روی آن حساب می کردند ، اثبات نشد زیرا منلیک اشاره کرد که ایتالیایی ها با توجه به سیاست های تفکیک در اریتره ، همه قومی آفریقایی ها را ، بدون در نظر گرفتن زمینه های قومی جداگانه ، تحقیر می کردند. برای همه آفریقایی های قومی اعمال می شود. بعلاوه ، منلیک بیشتر چهار سال گذشته را صرف تهیه اسلحه و مهمات مدرن ، خریداری شده از خود فرانسوی ها ، انگلیسی ها و ایتالیایی ها کرده بود ، زیرا قدرت های استعمارگر اروپا سعی داشتند آرزوهای یکدیگر را در آفریقای شمالی کنترل کنند. آنها همچنین از اتیوپیایی ها به عنوان ارتش نیابتی علیه مهدویان سودانی استفاده کردند.

    در دسامبر 1894 ، باتا هاگوس با ادعای حمایت از منگشا شورشی علیه ایتالیایی ها در Akkele Guzay رهبری کرد. واحدهای ارتش ژنرال اورسته براتییری به فرماندهی سرگرد پیترو توسلی شورش را در هم کوبید و باهتا را در نبرد هالای کشت. سپس ارتش ایتالیا پایتخت دجله ، ادوا را اشغال کرد. باراتیری شک داشت که منگشا به اریتره حمله خواهد کرد و در ژانویه 1895 در نبرد کواتیت با او ملاقات کرد. ایتالیایی های پیروز منگشا را که عقب نشینی می کرد تعقیب کردند و اسلحه ها و اسناد مهم را اثبات کردند که همدستی وی با منلیک را ثابت می کند. پیروزی در این کارزار همراه با پیروزی های قبلی در برابر مهدویان سودان ، ایتالیایی ها را وادار کرد که برای غلبه بر دشواری های غلبه بر آن در لشکرکشی علیه منلیک ، دست کم بگیرند. در این مرحله ، امپراطور منلیک با ارائه پیمان اتحاد به فرانسه روی آورد. پاسخ فرانسه این بود که امپراطور را رها کند تا ایتالیا از پیمان باردو که کنترل فرانسه بر تونس را تأیید می کند ، تصویب کند. عملاً به تنهایی ، در 17 سپتامبر 1895 ، امپراطور منلیک اعلامیه ای صادر كرد كه مردان شیوا را به ارتش خود در وره ​​ایلو دعوت می كرد.

    با آماده شدن ایتالیایی ها برای ورود به قلمرو اتیوپی ، اتیوپیایی ها به طور دسته جمعی بسیج شدند بیش از کشور کمک به آن سیستم مالیاتی و مالیاتی شاهنشاهی تازه به روز شده بود. در نتیجه ، یک ارتش بسیج متحرک متشکل از 196000 نفر از همه نقاط حبشه جمع شده بود که بیش از نیمی از آنها مجهز به تفنگ های مدرن بودند ، در حمایت از امپراتور و دفاع از کشور خود در آدیس آبابا تجمع کردند.

    تنها متحد اروپایی اتیوپی روسیه بود. امپراطور اتیوپی نخستین مأموریت دیپلماتیک خود را در سال 1895 به سن پترزبورگ فرستاد. در ژوئن 1895 ، روزنامه ها در سن پترزبورگ نوشتند: "منلیک دوم مأموریت دیپلماتیک خود را به روسیه ، از جمله شاهزادگان و اسقف خود ، به روسیه فرستاد". بسیاری از شهروندان پایتخت به ملاقات قطاری آمدند که شاهزاده دامتو ، ژنرال ژنیمیر ، شاهزاده بلیاکیو ، اسقف هرار گابرو ژاویر و سایر اعضای هیئت را به سن پترزبورگ آورد. در آستانه جنگ ، توافق نامه ای برای کمک نظامی به اتیوپی منعقد شد.

    درگیری بعدی در آمبا آلاگی در 7 دسامبر 1895 رخ داد ، زمانی که سربازان اتیوپی بر موقعیت های ایتالیا که در قلعه طبیعی حفر شده بودند ، غلبه کردند و ایتالیایی ها را مجبور به عقب نشینی به اریتره کرد. نیروهای باقیمانده ایتالیا به فرماندهی ژنرال جوزپه آریموندی به قلعه ناتمام ایتالیا در مكله رسیدند. آریموندی در آنجا یک پادگان کوچک متشکل از 1150 نفر از افراد عسکری و 200 ایتالیایی را به فرماندهی سرگرد جوزپه گالیانو ترک کرد و قسمت اعظم نیروهای خود را به ادیگرات برد ، جایی که اورسته باراتییری ، فرمانده ایتالیایی ، ارتش ایتالیا را در آنجا متمرکز می کرد.

    اولین نیروهای اتیوپی در روزهای بعد به مکهله رسیدند. راس ماكونن در 18 دسامبر قلعه را در مكله محاصره كرد ، اما فرمانده ایتالیایی با قاطعیت از وعده تسلیم با مذاكره برای جلوگیری از حمله راس به قلعه استفاده كرد. در روزهای اول ژانویه ، امپراطور منلیک ، ملکه تیتو بتول خود را همراهی می کرد ، نیروهای زیادی را به Tigray هدایت کرد و ایتالیایی ها را برای شانزده روز (6 تا 21 ژانویه 1896) محاصره کرد ، و چندین تلاش ناموفق را برای حمل قلعه به طوفان انجام داد ، تا اینکه ایتالیایی ها با اجازه ستاد ایتالیا تسلیم شدند. منلیک به آنها اجازه داد که با سلاح های خود از مکلله خارج شوند و حتی قاطرها و حیوانات ایتالیایی های شکست خورده را برای پیوستن دوباره به باراتییر فراهم کرد در حالی که برخی از مورخان این اقدام سخاوتمندانه را نشانه آن می دانند كه امپراطور منلیك هنوز به حل مسالمت آمیز جنگ امیدوار است ، هارولد ماركوس خاطرنشان می كند كه این اسكورت به وی یك مزیت تاكتیكی را می دهد: ادوا ، جایی که از گذرگاه های کوهستانی توسط استحکامات ایتالیایی محافظت نمی شد. "

    به دلیل تعداد زیاد ، باراتییری از شرکت در این زمینه امتناع کرد ، زیرا می دانست که به دلیل کمبود زیرساخت ها ، اتیوپیایی ها نمی توانند تعداد زیادی از نیروهای خود را در این زمینه نگه دارند. طولانی تر با این حال ، باراتییری همچنین هرگز از قدرت عددی واقعی ارتش اتیوپی که قرار بود در برابر ارتش او قرار بگیرد ، اطلاعی نداشت ، بنابراین او مواضع خود را در Tigray بیشتر تقویت کرد. اما دولت ایتالیا فرانچسکو کریسپی نتوانست بپذیرد که توسط غیراروپایی ها محاصره شود. نخست وزیر به طور خاص به باراتییری دستور داد تا در اعماق قلمرو دشمن پیش رود و نبرد ایجاد کند.

    نبرد ادوا

    نبرد سرنوشت ساز جنگ نبرد Adwa در 1 مارس بود ، 1896 ، که در کشور کوهستانی شمال شهر واقعی ادوا (یا آدووا) اتفاق افتاد. ارتش ایتالیا از چهار تیپ تشکیل شده بود که تقریباً 17700 نفر با پنجاه و شش توپ توپ داشتند. ارتش اتیوپی چندین تیپ را تشکیل می دهد که بین 73000 تا 120،000 نفر (80 تا 100،000 با اسلحه گرم: به گفته ریچارد پانکهورست ، اتیوپیایی ها تقریباً به 100000 تفنگ مسلح بودند که تقریباً نیمی از آنها سریع شلیک می کردند) ، تقریباً پنجاه توپ.

    ژنرال باراتییری قصد داشت با حمله صبح زود نیروهای بزرگتر اتیوپی را غافلگیر کند ، انتظار داشت دشمنش در خواب باشد. با این حال ، اتیوپیایی ها زودتر برای خدمات کلیسا برخاسته بودند و با اطلاع از پیشرفت ایتالیا ، سریعاً مورد حمله قرار گرفتند. نیروهای ایتالیایی پس از موج حملات موجی شدند ، تا اینکه منلیک ذخیره 25000 نفری خود را آزاد کرد و یک تیپ ایتالیایی را منهدم کرد. یک تیپ دیگر با یک سواره نظام قطع شد و منهدم شد. دو تیپ آخر به صورت قطعه قطعه ای نابود شدند. تا ظهر ، بازماندگان ایتالیایی کاملاً عقب نشینی کردند.

    در حالی که پیروزی منلیک به دلیل تعداد بسیار زیاد تعداد زیادی بود ، نیروهایش به دلیل آمادگی دقیق ، مسلح بودند. ارتش اتیوپی فقط دارای یک سیستم فئودالی سازمانی بود اما ثابت کرد که توانایی اجرای صحیح برنامه استراتژیک تنظیم شده در مقر منلیک را دارد. با این وجود ارتش اتیوپی نیز مشکلات خود را داشت. اولین مورد کیفیت بازوهای آن بود ، زیرا مقامات استعماری ایتالیا و انگلیس می توانستند در حمل 30،000-60،000 اسلحه مدرن Mosin – Nagant و تفنگ Berdan از روسیه به اتیوپی محصور در دریا تخریب کنند. بقیه ارتش اتیوپی مجهز به شمشیر و نیزه بود. ثانیاً ، سازمان فئودالی ارتش اتیوپی به این معنی بود که تقریباً کل نیروها از شبه نظامیان دهقانی تشکیل شده بودند. کارشناسان نظامی روسی که به منلیک دوم توصیه می کنند ، به جای درگیر شدن در یک کار آزار و اذیت که برای خنثی کردن مشکلات اسلحه ، آموزش و سازماندهی طراحی شده است ، برای خنثی کردن برتری آتش ایتالیا ، نبردی کامل با ایتالیایی ها را پیشنهاد کردند.

    برخی مشاوران روسی منلیک دوم و تیمی متشکل از پنجاه داوطلب روسی در این نبرد شرکت کردند ، از جمله نیکولای لئونتیف ، افسر ارتش قزاق کوبان. حمایت روسیه از اتیوپی نیز منجر به یک مأموریت صلیب سرخ روسیه شد که حدود سه ماه پس از پیروزی منلیک در Adwa وارد آدیس آبابا شد.

    ایتالیایی ها در جنگ حدود 7000 کشته و 1500 زخمی متحمل شدند و پس از آن عقب نشینی کردند اریتره ، با 3000 اسیر تلفات اتیوپی حدود 4000 کشته و 8000 زخمی تخمین زده شده است. علاوه بر این ، 2000 عسکری اریتره کشته یا اسیر شدند. با زندانیان ایتالیایی در شرایط دشوار هرچه بهتر رفتار شد ، اما 800 اسکاری اسیر شده ، که توسط اتیوپیاییان به عنوان خائن شناخته می شدند ، دست راست و پای چپ آنها قطع شد. منلیک ، با دانستن اینکه جنگ در ایتالیا بسیار ناخوشایند است ، به ویژه سوسیالیستهای ایتالیا سیاست دولت کریسپی را محکوم می کنند ، انتخاب کرد که یک پیروز بزرگواری باشد ، و این امر را روشن می کند که او تفاوتی بین مردم ایتالیا و کریسپی مشاهده می کند.

    وحدت ملی ایجاد شده توسط Menelik II

    منلیک یک حاکم مورد احترام بود که ادعا می شد نسب وی به پادشاه سلیمان و ملکه سبا برمی گردد. او از این مقام و قدرت آن برای ایجاد اتحاد مسالمت آمیز اتحاد و تسخیر مخالفان خود استفاده کرد. او چنان مذاکره کننده ماهری بود که توانست تقریباً تمام مناطق شمالی ، غربی و مرکزی را به طور مسالمت آمیز متحد کند. او راس منگشا یوهانس را شاهزاده تیگرای قرار داد و همراه با تهدید ایتالیایی ها ، وی را متقاعد کرد که به او بپیوندد. منلیک نه تنها گروه های بزرگی از مردم مانند اورومو ، گواراژ و ولایتا را فتح کرد ، بلکه همچنین موفق شد رهبران این گروه ها را در دولت خود و شورای جنگ وارد کند. چه مسالمت آمیز و چه نظامی فتح شوند ، تقریباً همه گروه ها زیر نظر منلیک صدا داشتند.

    از سال 1888 تا 1892 ، یک سوم مردم اتیوپی بر اثر آنچه قحطی بزرگ معروف شد ، جان خود را از دست دادند. در پی این فاجعه ، منلیک از روابط خود با اروپاییان برای کمک به مدرن سازی اتیوپی استفاده کرد. به زودی اروپایی ها به دنبال فرصت های تجاری به اقتصاد اتیوپی سیل زدند. در همین حال ، منلیک اولین بانک ملی ، پول ملی ، سیستم پستی ، راه آهن ، جاده های مدرن و برق را تأسیس کرد. این بانک و ارز از نظر اقتصادی مردم را متحد کرده و به ایجاد ثبات اقتصادی کمک کردند. راه آهن ، جاده ها و سیستم پستی مردم و قبایل را به عنوان یک ملت و همچنین از نظر جسمی به هم متصل می کرد. احتمالاً بزرگترین موفقیت وی در ایجاد هویت ملی از طریق ایجاد آدیس آبابا بوده است. این یک م psychologicalلفه مهم روانشناختی در استقرار یک ملت بود. این "سر" استعاره ای برای ملت فراهم آورد. این محل دائمی برای کل کشور بود تا به دنبال پشتیبانی و راهنمایی باشد.

    نتیجه و عواقب

    منلیک با نظم خوب در پایتخت خود ، آدیس آبابا ، بازنشسته شد و منتظر شد نتیجه پیروزی برای ضربه زدن به ایتالیا. شورش ها در چندین شهر ایتالیا آغاز شد و ظرف دو هفته دولت کریسپی در میان نارضایتی ایتالیا از "ماجراهای خارجی" فروپاشید. ایتالیا را مجبور کرد استقلال اتیوپی را به رسمیت بشناسد. هیئت هایی از پادشاهی انگلستان و فرانسه - که استعمار آنها در کنار اتیوپی بود - به زودی وارد پایتخت اتیوپی شدند تا معاهدات خود را با این قدرت تازه اثبات شده مذاکره کنند. اعتبار روسیه به دلیل حمایت دیپلماتیک روسیه از هموطنان ارتدکس خود ، در اتیوپی بسیار افزایش یافت. برادران ماجراجوی سلجان ، میرکو و استپپان ، که در واقع کرواتهای کاتولیک بودند ، وقتی وارد اتیوپی در سال 1899 شدند ، هنگامی که میزبانان خود را با گفتن روسی بودن اطلاعات نادرستی دادند ، مورد استقبال گرم قرار گرفتند. وقتی فرانسه با اسلحه از اتیوپی حمایت می کرد ، نفوذ فرانسه به طرز چشمگیری افزایش یافت. شاهزاده هنری از اورلئان ، مسافر فرانسوی ، نوشت: "فرانسه به این کشور تفنگ داد و مانند یک خواهر بزرگتر دست امپراطور آن را گرفت شعار قدیمی را که او را در طول قرنهای عظمت و شکوه راهنمایی می کرد برای او توضیح داد: افتخار و افتخار کشور!". در دسامبر 1896 ، مأموریت دیپلماتیک فرانسه در آدیس آبابا وارد شد و در 20 مارس 1897 پیمان نامه ای امضا کرد که به عنوان " ویژگی صحیح اتحاد " توصیف شد. به نوبه خود ، افزایش نفوذ فرانسه در اتیوپی منجر به در لندن می ترسد كه فرانسوی ها بتوانند رود نیل آبی را بدست آورند و بتوانند انگلیس را از مصر "اهرم كنند". برای حفظ كنترل رود نیل در مصر ، انگلیسی ها در مارس 1896 تصمیم گرفتند كه از رود نیل از مصر به پایین رود سودان برای انحلال دولت مهدیه . در 12 مارس 1896 ، نخست وزیر لرد سالزبری ، با شنیدن شکست ایتالیا در نبرد آدوا ، دستورالعمل هایی را برای نیروهای انگلیس در مصر برای اشغال سودان ارائه داد. قبل از اینکه فرانسه بتواند دولت مهدیه را منحل کند ، با بیان اینکه هیچ قدرت خصمانه ای برای کنترل رود نیل مجاز نیست.

    در سال 1935 ، ایتالیا حمله دوم را آغاز کرد ، که منجر به یک ایتالیایی شد پیروزی و الحاق اتیوپی به ایتالیای شرقی آفریقا تا زمانی که ایتالیایی ها در th شکست خوردند جنگ جهانی دوم و توسط انگلیس ، با كمك Arbegnochs اتیوپی ، اخراج شد. ایتالیایی ها به طور پی در پی جنگ چریکی را تا سال 1943 در برخی مناطق شمال اتیوپی آغاز کردند و از شورش گالا در سال 1942 حمایت کردند.

    گالری

    • افسر نظامی روسیه نیکولای لئونتیف با یکی از اعضای ارتش اتیوپی

    • نبرد ادوا

    • یک نقاشی اتیوپیایی به یادبود نبرد ادوا

    • دو سرباز ایتالیایی پس از نبرد ادوا اسیر و اسیر شدند.

    افسر نظامی روسیه نیکولای لئونتیف با یکی از اعضای اتیوپی نظامی

    نبرد ادوا

    نقاشی اتیوپیایی به یادبود نبرد ادوا

    دو سرباز ایتالیایی پس از نبرد ادوا اسیر و اسیر شدند.




A thumbnail image

مکزیکی السالوادور

Mejicanos Mejicanos یک حومه سن سالوادور در بخش سن سالوادور السالوادور است. …

A thumbnail image

مکه عربستان سعودی

مكا یگانگی خدا پیامبران كتابهای مکشوف فرشتگان روز رستاخیز مقدرات حرفه ایمان دعا …

A thumbnail image

مگدبورگ آلمان

ماگدبورگ مگدبورگ (تلفظ آلمانی: (گوش دادن) ؛ ساکسون کم: مایدبورگ )) پایتخت و …